مشاوره مشاوره ارتقای قلم

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
قاتل سریالی که تمایل دارد در خاطرات دیگران زندگی کند.
اون در نزدیکی پلیس هاست ولی تشخیص داده نمیشه.
دختری که شاهد قتل بوده است ولی هنوز نفس میکشد .
 
اگه ایرادی داشت ممنونتون میشم بگید درست کنم
 
قاتل سریالی که تمایل دارد در خاطرات دیگران زندگی کند.
اون در نزدیکی پلیس هاست ولی تشخیص داده نمیشه.
دختری که شاهد قتل بوده است ولی هنوز نفس میکشد .
این قبول نیست
نه جذب کننده است نه باعث رغبت میشه و تماما کلیشه است عزیزم
 
آخرین ویرایش:
قاتل سریالی که تمایل دارد در خاطرات دیگران زندگی کند.
اون در نزدیکی پلیس هاست ولی تشخیص داده نمیشه.
دختری که ساهد قتل بوده است ولی هنوز نفس میکشد. ❌

این می‌تونه یک خلاصه باشه نسبت به یکی شما اما باز هم جذب کننده نیست چون من هیچی از داستانت رو نمی‌دونم گفتم خلاصه باید جوری باشه یک سری اطلاعات در حد کم به خواننده بده
با این حال امیدوارم این کمک کنه تا یک خلاصه درست بنویسی « پیشنهاد من به شما خلاصه رمانهای در حال تایپ انجمن رو بخون»
قاتلی که گاه در خاطرات دیگران زندگی می‌کند گاهی در واقعیت! گاهی وجود دارد و باعث رعب می‌شد و گاهی نهان می‌شود و باعث آسودگی!
شرارتش باعث وحشت شده است در حالی که خودش به آرامی و با لبخند ژوکوند در حال دیدن حال دیگران است! لذت می‌برد وقتی تکاپوی همه را برای یافتنش می‌بندد. ✅
@مبینا بحری
 
عزیزم خیلی فکر کردم و اینو نوشتم خوبه؟؟؟


چه کسی بود نگاه معصومت را ببیند وقتی جنازه پدر و مادرت را دیدی؟
چه کسی بود پوزخندی مردی را ببیند که چند لحظه قبل جان آدمی را گرفته بود .
حال انگار نوبت چشمه و مهبد رسیده است تا برای عزیزانشان داغ دار شوند
 
عزیزم خیلی فکر کردم و اینو نوشتم خوبه؟؟؟


چه کسی بود نگاه معصومت را ببیند وقتی جنازه پدر و مادرت را دیدی؟
چه کسی بود پوزخندی مردی را ببیند که چند لحظه قبل جان آدمی را گرفته بود .
حال انگار نوبت چشمه و مهبد رسیده است تا برای عزیزانشان داغ دار شوند
هنوز جای کار داره اندازه کمه و جذب کننده نیست
 
چه کسی بود نگاه معصومت را ببیند وقتی جنازه پدر و مادرت را دیدی؟
چه کسی بود پوزخندی مردی را ببیند که چند لحظه قبل جان آدمی را گرفته بود،انگیزه زندگی در خاطرات دیگران.
رد پاهایی که هر چقدر دنبالش می‌روی تهش بن بست است .
حال انگار نوبت چشمه و مهبد رسیده است تا برای عزیزانشان داغ دار شوند.
 
چه کسی بود نگاه معصومت را ببیند وقتی جنازه پدر و مادرت را دیدی؟
چه کسی بود پوزخندی مردی را ببیند که چند لحظه قبل جان آدمی را گرفته بود،انگیزه زندگی در خاطرات دیگران.
رد پاهایی که هر چقدر دنبالش می‌روی تهش بن بست است .
حال انگار نوبت چشمه و مهبد رسیده است تا برای عزیزانشان داغ دار شوند.
ژانر جنایی و معمایی رو میگیرم ازش
خوبه
حالا بریم سراغ مقدمه
 
مقدمه متنی که هم می‌تونه از اشعار جملات یا حرف‌های یک کتاب باشه که البته باید ژانر و موضوع رمانت بخوره
یا میتونی مثل خلاصه خودت یک متنی رو بیاری
@مبینا بحری
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین