معرفی بریده‌هایی از کتاب "بیمار خاموش"

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Ermia
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

Ermia

مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
128
پسندها
پسندها
101
امتیازها
امتیازها
28
سکه
2
تمامی مطالب این تاپیک بریده‌هایی از کتاب
بیمار خاموش
از الکس مایکلیدیس می‌باشد.
 
نوشتن یک جور آزادسازی است. یک جور تخلیه که می‌توانی با آن خودت را شرح دهی. به نظرم چیزی مثل درمان.
 
گاهی دلم می‌خواست که بتوانم ناپدید شوم
 
صدای حرف زدن رفتار همیشه بلندتر از واژه‌هاست.
 
یکی از سخت‌ترین چیزها این است که در بیش‌تر موارد وقتی نیاز به دوست داشته شدن داریم، این اتفاق نمی‌افتد. احساس وحشتناکی است. درد ناشی از دوست نداشته شدن.
 
من عقیده دارم که همهٔ ما دیوانه هستیم و فقط روش دیوانگی‌مان با هم فرق دارد.
 
وینیکوت گفته، هیچ نوزادی نمی‌تواند از مادرش متنفر باشد، مگر این‌که ابتدا مادر از او متنفر شده باشد.
 
اگر نگاه می‌توانست کسی را بکشد، من مرده بودم.
 
موسیقی این قدرت را دارد که سرسخت‌ترین افراد را رام کند.
 
«انتخاب معشوق خیلی شبیه انتخاب درمانگر است. باید از خودمان بپرسیم که آیا با من صادق است، به انتقادهایم گوش می‌دهد، به من اجازهٔ اشتباه می‌دهد و آیا وعده‌های غیرممکن می‌دهد یا نه؟»
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین