دفترچه خاطرات [دفترچه خاطرات S o l o]

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع DELVIN.
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
صبح با یه حال بد پاشدم
به خاطر خوابی که دیدم
البته دلدرد هم بی تاثیر نبود
خواب میدیدم هنوز دنبالشن ، کلی چک دیگه هم دست بقیه داره و سرگردونه ، نمیدونه چیکار کنه
از اونور داداشم هی بدو بدو میکرد و هرکاری میکردن باز از یه جای دیگه داستان جدید سرمون میومد

از خواب پاشدم چند لحظه خوشحال بودم خوابه ولی دیدم اوضاعم تعریفی نداره :) همون خوابس منتها نه در اون حد اغراق شده . کاش همه این اتفاقات خواب بود .

رفتم سراغ گوشیم ، هیچ چتی نبود ، هیچ پیامی ، بهتر حوصله هیشکیم ندارم .
بخصوص وقتی بقیه هم حال نداشته باشن ، از آویزون شدن بدم میاد
اینستا رو باز کردم همه چیزا تکراری اسکرول کردن بیخود .
دلم میخواد پاکش کنم ، یه نفسی به خودم بدم .
البته نه فقط اون بلکه همه سوشال مدیا ها رو .
حیف که به خاطر کار و گره خوردنشون با زندگی نمیشه .
شایدم برای یه هفته کردم ! نمیدونم .

گوشی قدیمیمو باز کردم رفتم تو اسکرین شاتا . چقددد اسکرین داشتم !
وقت تمیز کاری بود . از لباسای مختلف بگیر تا جینگیل پینگیلیای مختلف و چت های مختلف و صورت حساب اسکرین گرفته بودم .
رسیدم به یه سری اسکرین چت های خیلی قدیمی ! از اونایی که خاطرن و نمیخوای یادت بره و میخوای همیشه داشته باشیش ، چون میخوای خودتو عذاب بدی .
یاد گرفتم که بهتره یه سری خاطرات و یادگاریو فراموش کنی و بندازیش دور . نزدیک ۴ سال بود دلم نمیومد این چتا رو پاک کنم ولی بالاخره کردم . بالاخره ادمایی که از زندگیت رفتن رو باید فراموش کنی .

چنتا اسکرین از انجمنی که سالها توش بودم نگه داشنه بودم یادگاری ، حتی اونام پاک کردم
چرا باید از کسایی که دیگه هیچ جای زندگیم نیستن انقد خاطره نگه دارم ؟ :)
خلاصه همه رو پاک کردم و الان هم خودم سبکم هم گوشیم

خلاصه توصیه میکنم گوشیتونم دم عیدی تمیز کاری کنین ؛)
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین