مقدمه و خلاصهت جذابیتی ندارن، چون خلاصه به اندازهی کافی دارای ابهام نیست و این هم علاقهی خواننده رو از بین میبره هم اصلا به ژانر معمایی که تعیین کردی برای رمانت نمیاد!
توی ژانر معمایی، ابهامات بیشتر باید خودشونو نشون بدن و بیشتر از هر ژانر دیگهای باید برای مخاطب سوال ایجاد کنی. خلاصهت رو بررسی میکنم:
"خلاصه: روایتگر دختری به نام پریزاد، که به دعوت دوست پسرش در مهمونی نادرستی قرار میگیره!وسعی میکنه از اون مهمونی فرار کنه اماموقع فرار ..."
این چیزیه که تو نوشتی، اما من بعنوان خوانندهی رمانت بهتر میتونم خلاصه بنویسم، چرا؟ چون از یه الگوی "سوال ایجاد کن و جواب نصفه نیمه بده" پیروی میکنم.
ببین الان اینو اصلاح میکنیم:
"این رمان روایتگر پریزاد است؛ دختری که گرفتار سرنوشتی میشود، بیآنکه بخواهد... او تصمیم بر فرار از مهلکهای میگیرد که برایش ترتیب دادهاند، اما آیا موفق میشود؟ آیا همهچیز با یک فرار خاتمه خواهد یافت؟"
حالا بگو کدوم خلاصه کنجکاوترت کرد؟
توی ژانر معمایی، ابهامات بیشتر باید خودشونو نشون بدن و بیشتر از هر ژانر دیگهای باید برای مخاطب سوال ایجاد کنی. خلاصهت رو بررسی میکنم:
"خلاصه: روایتگر دختری به نام پریزاد، که به دعوت دوست پسرش در مهمونی نادرستی قرار میگیره!وسعی میکنه از اون مهمونی فرار کنه اماموقع فرار ..."
این چیزیه که تو نوشتی، اما من بعنوان خوانندهی رمانت بهتر میتونم خلاصه بنویسم، چرا؟ چون از یه الگوی "سوال ایجاد کن و جواب نصفه نیمه بده" پیروی میکنم.
ببین الان اینو اصلاح میکنیم:
"این رمان روایتگر پریزاد است؛ دختری که گرفتار سرنوشتی میشود، بیآنکه بخواهد... او تصمیم بر فرار از مهلکهای میگیرد که برایش ترتیب دادهاند، اما آیا موفق میشود؟ آیا همهچیز با یک فرار خاتمه خواهد یافت؟"
حالا بگو کدوم خلاصه کنجکاوترت کرد؟