پایان نقدوبررسی نقد اولیه رمان دلیما اثر نگین حلاف | منتقد رهگذر شب

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

یاسمن بهادرییاسمن بهادری عضو تأیید شده است.

مدرس رمان نویسی + نویسنده نوقلم ادبیات
مـدرس
نویسنده نوقلـم
شاعـر
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
2,643
پسندها
پسندها
20,120
امتیازها
امتیازها
763
سکه
491
51839_45fd456b7e49602592b0fbe2461f9a99.png





با سلام و عرض خسته نباشید.
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.
منتقد اثر شما: @رهگذر شب

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ درخواست نقدی از جانب شما پذیرفته نخواهد شد.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد


به امید موفقیت روز افزون شما
|مدیریت تالار نقد|


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Gemma
سلام خدمت نویسنده‌ی عزیز رمان دلیما. اول از همه این که رمانت خیلی خوب بود عزیزم و یکی از رمان هایی بود که به همه توصیه می‌کنم بخونن. و اما در مورد نقد رمانت:
۱- عنوان
نکات مثبت: مثبت ترین نکته‌ای که در مورد عنوان رمانت وجود داره اینه که با فضای رمان کاملاً مطابقت داره. هر چند موقع معنی کردنش تو خلاصه‌ی رمان فقط گفتی دوراهی، اما دلیما در واقع به معنی مخمصه و شرایط سخت و گیج کننده هم هست که تو رمان تو کاملاً این وضعیت مشهوده. فقط بیماری عجیب و عملاً ناشناخته‌ی پیوند برای درست کردن وضعیتی که بشه اسمش رو دلیما گذاشت کافیه چه برسه به گنگ و مرموز بودن شخصیت‌ آدونیس و بعدش هم عرفان که به سوال‌هاش جواب نمیدن. سوال‌هایی که قطعاً درصد خیلی زیادی ازشون تو ذهن مخاطب هم به وجود اومده؛ و این جا جاییه که کلمه‌ی دلیما با محتوای رمان مناسبت پیدا می‌کنه.
نکات منفی: کلمه‌ی دلیما هم ناشناخته‌ست و هم فارسی نیست. و در واقع میشه گفت ناشناخته بودنش یه جورایی به خاطر فارسی نبودنشه. مثلاً خود من اولین بار که چشمم به کلمه‌ی دلیما افتاد حدس زدم یه اسم دخترونه‌ی فارسیه از این اسم‌هایی که کمتر شنیده شدن. و همون‌طور که احتمالاً می‌دونی، نویسنده‌هایی که رمان‌هایی با ساختار کلیشه‌ای دارن معمولاً با استفاده کردن از اسامی کمتر شنیده شده‌ی عجیب و غریب می‌خوان شخصیت‌های اصلی رمان رو خاص نشون بدن پس اسم رمانت در نگاه اول به نظر من جذب کننده نیومد چون یه عنوان یه مخاطب فکرم مشغول معنیش نشد. همچنین به نظرم با وجود این که در کل بهتر بود اسم فارسی برای رمانت می‌ذاشتی، بهتره معانی دیگه‌ی دلیما (مخمصه، معما و...)رو هم تو پی نوشت مقدمه بنویسی.

۲- ژانر
نکات مثبت: رمانت واقعاً معماییه. و بخش جالبش اینه که معمای متفاوتی تو رمانت می‌بینیم. معمولاً ژانر معمایی مربوط به حل کردن پرونده‌های جرم و جنایت و حتی در بعضی موارد پیدا کردن گنج میشه. تقریباً میشه گفت همه‌مون عادت کردیم ژانر معمایی رو یا کنار داستان پلیسی یا جنایی یا حتی تخیلی ببینیم ولی معمای پیوند و زندگیش متفاوته. در کل میشه گفت یه تافته‌ی جدا بافته تو رمان نویسی که تا به‌حال مثلش رو ندیده بودم و این عالیه. و ژانر عاشقانه هم به خاطر عشقی که پیوند به آدونیس داره (و کمی هم به خاطر حس امیر به پیوند) باید بین ژانرها جا می‌گرفت و لازم بود.
نکات منفی: به نظرم کمی بیشتر باید رو بخش عاشقانه‌ی رمانت کار می‌کردی. چون صحنه‌ی عاشقانه نداشت پس باید به احساس یک‌طرفه‌ی پیوند بیشتر اشاره می‌شد تا این ژانر رو بتونه تقویت کنه.

۳- جلد
نکات مثبت: ترکیب رنگی جلد اثرت کاملاً متناسبه و فضای زندگی غم‌انگیز و افسرده‌ی شخصیت اصلی یعنی پیوند رو هم کاملاً به مخاطب نشون میده. طرح روی جلد اگر چهره‌ی کسی باشه ناخودآگاه ظاهر شخصیت‌های رمان و رو تداعی می‌کنه پس انتخاب تصویر واقعاً به جا و ترکیب رنگ و کیفیتش هم خوبه.
نکات منفی: فونت و نوشتاری که برای نوشتن اسم اثر روی جلد در نظر گرفته شده رو واقعاً درک نمی‌کنم. نمی‌فهمم که چرا به‌جای دلیما دلی‌ما نوشته شده و در کل یه جوری ناخوانا به نظر میاد. هر چند که مخاطب اول اسم رمان رو می‌خونه بعد جلدش رو می‌بینه و تو همون جلد هم اسم رمان ذکر شده، ولی باز هم فکر می‌کنم باید بشه اسم رمان رو از روی تصویر جلدش خوند.

۴- خلاصه
نکات مثبت: اول از همه باید بهت بگم که خلاصه‌ی مبهم و خوبی ارائه کردی. به عنوان کسی که خیلی وقته رمان می‌خونه، خلاصه‌های خیلی جالبی ندیدم. مثلاً یه سری نویسنده‌ها تو خلاصه این قدر ابهام قاطی می‌کنن و برای خفن نشون دادن قلمشون کلمات قلمبه سلنبه استفاده می‌کنن که خلاصه خراب میشه. بعضی‌ها هم میان کل رمان رو پیش‌تعریف (اسپویل) می‌کنن و بعضی‌هاشون هم که خلاقیت به خرج میدن یه تیکه از متن رمان رو می‌ذارن تو خلاصه! اصلاً یه جوری زده می‌کنن مخاطب رو که یا خلاصه رو نادیده می‌گیره یا رمان رو از بیخ می‌ذاره کنار.
ولی خلاصه‌ی رمان تو خیلی جالب بود. ابهام خوبی داشت و با نوشتار ادبی رمان مطابقت داشت. همچنین به تعویق افتادن مرگ خودخواسته‌ی پیوند رو هم خوب نشون داد.
نکات منفی: به نظرم کمی تو ابهام زیاده روی کرده بودی و لازم بود حداقل کمی از واقعیت زندگی شخصیت‌ها بدون استفاده از استعاره و کنایه و... رو به طور شفاف قاطیش می‌کردی. و این که توی خلاصه‌ی رمانت ژانر معمایی رو خوب نشون ندادی و در عوض غمگین بودن حال و هوای رمان رو خوب نشون دادی.

۵- مقدمه:
نکات مثبت: یکی از نکاتی که در مورد مقدمه وجود داره اینه که مقدمه باید کوتاه باشه که مقدمه‌ی رمان تو هست. و همچنین فکر می‌کنم نوشته‌ی خودت باشه (اگر نیست بهم بگو) که این هم خودش نکته‌ی مثبت به حساب میاد.
نکات منفی: مقدمه‌ی رمانت عملاً هیچ نکته‌ی منفی‌ای نداره. هر چند ربطش به متن رمان کمی گنگه ولی خب مقدمه مثل خلاصه نیست و نباید زیاد در مورد ارتباطش با رمان سختگیری کرد.

۶- شروع رمان:
نکات مثبت: از همون ابتدا، مکان رو مشخص کردی و هنر توصیفت رو هم به کار گرفتی که این خیلی خوبه. فضاسازی اتاق و باغچه‌ی پیوند برای مخاطب کاملاً ممکن شده.
وقتی مخاطب این عبارت ”با تسریع سر بالا می‌آورم و پنج ثانیه انتظار می‌کشم تا تصویر صفحه‌ی کتابم، به تصویر مقابلم مبدل شود.“ رو توی پارت اول می‌خونه، هنوز راجع به بیماری پیوند چیزی نمی‌دونه و از اون جایی که اکثر مخاطب‌ها هیچ شناختی از بیماری مغزی پیوند ندارن حتی حدس هم نمی‌زنه که معنی این جمله چی می‌تونه باشه. ولی باز با این وجود تو بیماری پیوند که یار همیشگیش و در هر شرایطی گریبان‌گیرشه رو توصیف کردی. و این‌جا مخاطب می‌فهمه که این عبارت بدون در نظر گرفتن معنیش خبر از یه شخصیت اصلی غیر عادی میده که تکراری نیست.
نکته‌ی مثبت بعدی معرفی شخصیت اصلی مرد در اوایل رمانه. اکثر رمان‌های عاشقانه حداقل ده الی سی پارت برای معرفی این شخصیت صبر می‌کنن. که یعنی رمانت شروع جذب کننده‌ای داره و کنجکاوی خواننده رو، برای فهمیدن این‌که تو یه صبح آفتابی و باغچه‌ی حیات بیمارستان روانی چه اتفاقی بین این دو تا شخصیت می‌افته، به کار می‌ندازه.
نکات منفی: این‌که از کلمه‌ی نوبادی با نگارش فارسی استفاده کردی زیاد جالب نیست. می‌تونستی وقتی اولین بار نوبادی رو توی متنت نوشتی کنارش داخل پرانتز بنویسی (no body) که خواننده بفهمه منظورت کلمه‌ای انگلیسیه. اگرچه در پارت‌های بعد راجع به نوبادی و چگونگی انتخاب این اسم توضیح دادی ولی فعلاً اول رمانه و خواننده نباید با کلمه‌ی پیچیده و گیج کننده‌ای رو به رو بشه.
یه نکته‌ی دیگه هم که خیلی جالب نیست، اینه که تو پارت‌های اولیه‌ی رمان شخصیت آدونیس خیلی برونگراتر و با حوصله‌تر (و حتی در لفافه کمی مهربون‌تر) از چیزی که واقعاً هست نشون داده میشه ولی بعداً تو ده بیست پارت آینده و بعدتر در بقیه‌ی رمان می‌بینیم که اصلاً اون‌قدر اجتماعی نیست که خودش با پای خودش بیاد با یه دختر غریبه و تنهای کتاب به دست ارتباط برقرار کنه و حرف بزنه.

۷- میانه‌ی رمان.
نکات مثبت: یکی از مثبت‌ترین نکات رمانت که قدرت قلمت رو کاملاً نشون داده، توصیفاتی هست که در مورد مشکل مغزی پیوند ارائه میدی. اول نگاه‌های طولانی پیوند، بعد توضیحات قطره‌چکونی، مطب دکتر و در نهایت هم ماجرای تصادف. جوری آهسته آهسته بیماری پیوند رو به مخاطب می‌فهمونی و معرفی می‌کنی که مخاطبی که به احتمال قوی قبلاً این بیماری رو نمی‌شناخته کاملاً می‌فهمه منظورت چیه.
و یه نکته‌ی مثبت دیگه‌ی رمانت اینه که گنگ بودن شخصیت آدونیس و کلاً گنگی دنیای اطراف پیوند خیلی خوب به تصویر کشیده شده. انگار مخاطب وقتی خودش رو جای پیوند می‌ذاره به طرف هر راهی که می‌خواد بره یه مانع جلوی پای خودش می‌بینه؛ همون‌طور که وضعیت پیوند واقعاً هست!
از طرفی توصیف فضا باعث شده اخلاق و رفتار شخصیت‌ها هم درست به چشم بیاد. مثلاً هم توصیفات پیوند هم اتفاقات رمان نشون میده که آدونیس چه آدم مرموز و کم حرفیه. یا خود پیوند که میگه افسردگی داره و واقعاً هم داره چون علی‌رغم ترسش منتظر مرگه.
و مهم تر از اون این‌که توصیفات راوی و سیر اتفاقات داستان با هم تضاد ندارن. مثلاً تو این رمان‌های آبکی عاشقانه یه دختر نقش اصلی داریم که میاد میگه به نظر خودم معمولی‌ام ولی بقیه میگن خوشگلم. اون وقت نصف بیشتر رمان به توصیفات خانم از پاهای خوش‌تراش و موهای پائین کمر و چشم‌های آبیش می‌گذره و اون حرف و این رفتار با هم در تناقض هستند؛ ولی پیوند گفت آدونیس کم حرف و مرموزه و بود. گفت خودش افسرده‌ست و بود و مثال‌های دیگه.
و یکی از نقاط قوت رمانت، این بود که حتی بدون استفاده از توصیف و توضیحات طولانی می‌تونستی مسائل رو به مخاطب بفهمونی. مثلاً مخاطب فقط با شنیدن جمله‌ی ”چشمات به شعر گفتن وادارم می‌کنند“ و بعدتر با شنیدن این که آدونیس گفت امیر به پیوند علاقه داره می‌تونه این قضیه رو بفهمه. با این که امیر حتی یکی از شخصیت‌های اصلی هم نیست و تو رمان توضیحی راجع بهش داده نشده.
نقطه‌ی اوج رمانت به نظر من جایی بود که پیوند بلیت‌های هواپیماشون رو پیدا کرد. قشنگ هیجان و کنجکاوی شدیدی که اون لحظه برای مخاطب به وجود می‌اومد رو با تمام وجود حس کردم و قلمت قشنگ قدرتش رو به رخ کشید.
نکات منفی: اولین نکته‌ی منفی، فضای بیمارستانه. نمی‌دونم تا به حال بیمارستان روانی دیدی یا نه؛ ولی بیمارستان‌های روانی خیلی نسبت به بیمارهاشون سختگیر هستن و مثل کلینیک روان درمانی نیستن. مثلاً تو بیمارستان روانی به جز ساعات محدودی در روز، بیمار نمی‌تونه از اتاقش بیرون بیاد و نمی‌تونه بیرون از محل غذا خوردن غذا بخوره یا بیرون از محل خوابیدن بخوابه. حتی بیمارها نمی‌تونن برن تو اتاق‌هایی که جای خودشون نیست. کلاً در مورد هر کاری سختگیری میشه؛ ولی می‌تونیم ببینیم که پیوند، قبل از تموم شدن وقت نهار از محل غذاخوری میاد بیرون، از اتاقش میاد بیرون، میره تو اتاق آدونیس و حتی باغچه‌ی خودش رو داره که محل خلوتشه. و در آخر هم به عنوان تیر خلاص به راحتی از اون‌جا فرار می‌کنه. بدون بروز هیچ مشکلی!
و این سختگیر نبودن تنها باگ بیمارستان نیست. شاید ما بتونیم بگیم که تو بیمارستان‌ها استثنا وجود داره و ممکنه این بیمارستان اون‌قدرها هم در مورد قوانین روزمره سختگیری نکنه؛ ولی امکان نداره بیمار زیر سن قانونی رو تو بیمارستان روانی بزرگسالان راه بدن. این یعنی حضور شخصیت نوبادی یا فاطمه آگاه تو جایی که پیوند هست ایراد منطقی داره چون هنوز نوجوان و زیر سن قانونیه!
از اون گذشته، می‌دونیم که پیوند چه مشکلی با مغزش و چشم‌هاش داره؛ ولی اشاره‌ی درست و حسابی‌ای به این‌که چرا تو بیمارستان روانی بستریه نشده. یه جا میگه چون جای دیگه‌ای نبود که نگهم دارن این‌جا بستری شدم؛ که از بیخ غلطه چون بستری شدن تو بیمارستان روانی حتی برای بیمارهای روانی بدحال هم شرایط و قانون داره چه برسه به کسی که از سر بی سرپناه بودن فقط دنبال یه جایی بودن که بذارنش!
در نهایت هم فقط به یک جمله‌ی مختصر در مورد این‌که افسردگی داره بسنده می‌کنه و دیگه هیچ توضیحی نمیده. و این‌جا باید بدونید، که قریب به نود و نه درصد بیماران افسرده تو کلینیک و بیمارستان روانی بستری نمیشن چون درمانشون همچین مرحله‌ای نداره. اون یک درصد هم معمولاً برای درمان بستری نمیشن و اون‌جا می‌مونن چون ممکنه به خودشون یا بقیه آسیب بزنن. در کل بیمارستان روانی جای بیمارهای خیلی جدی و حاد مثل اسکیزوفرنی هست یا بیمارهایی که درمانشون به تجهیزات خاصی نیاز داره. نه بیمار بی خطر و آزاری مثل پیوند. پس حداقل انتظار می‌رفت که کمی در مورد افسردگی پیوند هم صحبت بشه اما نشد.
نکته‌ی آخر هم راجع به گنگی و معمایی بودن رمانته. می‌دونم این ویژگی سبک معماییه که اطلاعات به صورت قطره چکونی به مخاطب داده بشه، ولی اگر نظر من رو بخوای کمی در زمینه‌ی اطلاعات ندادن زیاده روی کردی. مخصوصاً که پایان رمانت هم به طرز غیرقابل درکی باز بود و این خودش مسئله‌ی نفهمیدن رو بزرگ‌تر هم کرد.

۸- ایرادات نگارشی
من چیزی زیادی از ایرادات نگارشی تو رمانت ندیدم و از این نظر فوق‌العاده بود. مخصوصاً که شیوه‌ی خاص و ادبی روایتت رو در تمام مدت حفظ کردی و از این نظر تقریباً بی ایراد بود.

کلام آخر: قلم و ایده‌ت هر دو بی‌نظیر بودن و اگر ایراداتی که گفتم رو رفع کنی بی نقص هم میشن 8c6227_25l4t-icon12
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
  • rose
واکنش‌ها[ی پسندها]: Gemma
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا پایین