شب نویس | انجمن کافه نویسندگان

گناهان خودت را
نمى دانم؛
اما ...
اشك هاىِ من،
بيچاره ات مى كنند...!
 
آخرین ویرایش:
رابطه‌ی یکطرفه، مثل بوسیدن عروسکه!
هر چقدرم از عروسکت مراقبت کنی و ببوسیش، زنده نمیشه!
 
آخرین ویرایش:
. دلتنگی یعنی روبروی دریا ایستاده باشی و خاطره‌ی یه خیابون خفه‌ات کنه... | |
 
آخرین ویرایش:
‏المجروح من عائلته لن يشفي ابدا

‏زخمی که از خانواده بر جان آدمیزاد بنشیند، هرگز بهبود نمی‌یابد!
 
آخرین ویرایش:
کاش من « ط » بودم کسی اینگونه با شوق برای نگاهم می‌نوشت با لبخندم زندگی میکرد و شبها اینگونه به یادم بغض میکرد (:
 
آخرین ویرایش:
آخرین بار که دیدمش
دیوار به سرش تکیه داده بود !
 
آخرین ویرایش:
“ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯼ؟” ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﯿﺸﻪ، ﻭﻟﯽ “ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ” ﺧﻮﻧﺪه ﻣﯿﺸﻪ!
 
آخرین ویرایش:
قرینه چشمانم ل*ب به اعتراض گشوده اند
آزادی اَشک هایِ در بند پلک را میخواهند
 
آخرین ویرایش:
دنبال‌ هم‌ خواهیم‌ گشت
در آدم‌های‌ بعدی !
 
آخرین ویرایش:
سال ها بعدکودک تاابدنداشته ام را بع اغو*ش میکشم وتو را نشانش میدهم میگویم ببین:درتمام رویاهایم اوپدرت بود
 
آخرین ویرایش:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین