شب نویس | انجمن کافه نویسندگان

[Lidiya]

و سوگند به عشق، که بودنت
مرگ است
و نبودنت دو مرگ!

 

[Lidiya]

یادت باشد
هیچکس از تنهایی نمی‌میرد
فقط حرف آمدن که می‌شود
انتظار آدم را میکشد...e²

 

[Lidiya]

آمدمت که بنگرم ولی گریه نمیدهد امان

 

[Lidiya]

گفته بودم صبورم اما
نه در برابر نبودنت ...

 

[Lidiya]

بدونِ توام میشه زندگے ڪرد ولے اگه برے پروانه ها دیگه توے دلم نمیرقصن..

 

[Lidiya]

مت آدمها پر از حسرتیم برای آخرین بارهایی که فکر نمیکردیم آخرین بار است...

 

[Lidiya]

هزار آتش و دود و غم است و نامش عشق هزار درد و دریغ و بلا و نامش یار ...

 

[Lidiya]

مثلِ یه یادگاری قشنگ که دیگه نیست...

 

[Lidiya]

درشباب زندگانی جزستم چیزی ندیدم گرکسی باور ندارد این منو این زندگانیم

 

[Lidiya]

دلتنگی یعنی
رو به روی دریا باشیو
خاطره‌ی یک خیابان
خفه‌ات کند...