مقـاله کنکورِ نویسندگی در کافه نویسندگان | ژورنالیست خانومِ اِل

دامبلرد

کاربر خودمانی
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
320
پسندها
پسندها
3,281
امتیازها
امتیازها
183
سکه
210
درود خدا بر شما اهالی پرفروغ کافه نویسندگان


موضوع مقاله: کنکورِ نویسندگی در کافه نویسندگان


به سوالات پاسخ بده تا نویسنده بمانی!
این مقاله تقدیم به تمامی نویسندگانی که هنوز فرق «میم دستوری» و «میم احساسی» را نمی‌دانند.

( و البته تقدیم به کسایی که امروز و دیروز کنکور دادند ).


صبح روز کنکور نویسندگی است. هوا ابری‌ست، قهوه تلخ است، و نویسندگان کافه یکی‌یکی با چشمانی قرمز و امیدهایی خاکستری وارد سالن آزمون می‌شوند. زی‌زی @ZiziZizi عضو تأیید شده است. با دیکشنری جیبی، گیتی @رهگذر شب با خودکارهای رنگی، پناه @پناه. با شکلات اضطراری، ملیحه @malihe با «خودکار خوش‌شانسش» که سال پیش فقط یک پارت باهاش نوشت و ترکوند.
سالن آزمون نه، ببخشید... سالن ژانرآزمون!
در کنکور نویسندگی، چیزی به نام "رشته تجربی" یا "ریاضی" وجود ندارد. اینجا رشته‌ها کمی متفاوت‌ترند: تراژدی، فانتزی، جنایی، عاشقانه، قهوه‌ای، تراژدیِ ناخواسته، و سبک آزاد (برای کسانی که از همه‌چیز می‌ترسند).
 
بخش اول: درک مطلب (برای رمان‌های نصفه‌کاره)

متنی داده می‌شود بدین گونه:
«او وارد شد. او نیز وارد شد. ناگهان او وارد شد.»

سؤال: کدام «او» قاتل بود و چرا؟!

الف: او اول

ب: او سوم

ج: او دوم

د: هیچکدام



بخش دوم: املا و نگارش (ترم آخر کابوس‌ها)

منتقد جذاب انجمن @دیـوادیـوا عضو تأیید شده است. داد می‌زند:
ـ بنویسید: «می‌نویسم»

ـ یکی از داوطلبان نوشته: «مینویسم»

ـ دیگری: «می نویسم»

ـ یکی هم «می‌نی‌وی‌س‌م» (با نیم‌فاصله‌ی دلی)

در پایان آزمون منتقد با گریه دفترش را پاره می‌کند.



بخش سوم: انشای خلاق و خطرناک

موضوع: "در سه سطر، یک دیالوگ بنویس که دل را بلرزاند، اشک را جاری کند، و مخاطب را مجبور به دنبال کردن کند."

پاسخ زی‌زی:

«برو.

برمی‌گردم.

بیا اینجا ببینم ذلیل مرده ( وی این جمله را از مادرش یاد گرفته، چون هرگاه مادرش این جمله را بکار می‌برد، تمام گناهان صغیره و کبیره ی زی زی می‌آید جلوی چشمانش) »
هیئت ممتحنه بعد از خواندن آن، سطر سوم را حذف کرده و نمره کامل می‌دهد.


بخش چهارم: تست شخصیت نویسندگی

ـ وقتی ایده‌ات نمی‌آید، چه می‌کنی؟

الف) به دیوار زل می‌زنم

ب) اسکرول می‌کنم

ج) با خودم درباره‌ی بیهودگی هستی حرف می‌زنم

د) همه‌ی موارد


جواب صحیح؟ هیچ‌کدام. جواب صحیح این است که: فصل قبل را دوباره می‌خوانم و ناامیدتر می‌شوم.



بخش پنجم: ژانرشناسی

سؤال: اگر کاراکتر اصلی رمانت در حال مردن باشد؛ ولی به جای مردن شروع به مونولوگ‌گویی می‌کند، شما نویسنده‌ی چه ژانری هستی؟

الف) تراژدی کلاسیک

ب) عاشقانه آبکی

ج) نویسنده‌ای که دلش نیامد کاراکترش بمیرد

د) ژانر مستقل با بودجه کم



و در نهایت، بخش مصاحبه شفاهی

ممتحن: چرا نویسنده شدی؟

داوطلب: چون شاعر بودن در خانواده ما ارثی‌ست.

ممتحن: قبول شدی. ولی بدون بودجه!


***

نتایج تا یک ماه آینده در همین تاپیک اعلام می‌شود، البته اگر اینترنت قطع نباشد.

تا آن زمان، داوطلبان همچنان در کافه پرسه می‌زنند، به فنجان قهوه‌شان نگاه می‌کنند و می‌پرسند:

«اگه نویسنده نشم... چی می‌شم؟»
 
یک ماه بعد

سکوت سنگینی در کافه نویسندگان حاکم است.
اعلام نتایج آغاز شده و همه منتظرند ببینند رتبه‌شان چقدر به «نویسنده شدن» نزدیک شده است. بعضی‌ها گوشی به دست، بعضی‌ها با چشم‌های بسته، و برخی دیگر با دعاهای من‌درآوردی (که از کتاب‌های «جادو برای نویسندگان» الهام گرفته‌اند) منتظرند.


نفرات برتر کنکور نویسندگی کافه نویسندگان 1404:

رتبه 1: گیتی « رهگذر شب »
به خاطر پاراگرافی که در آن شخصیتش در عین سکوت، فریاد زد. داوران از این پارادوکس فلسفی بی‌قرار شدند و نمره کامل دادند.

رتبه 2: زی‌زی
تنها به دلیل این‌که در برگه‌اش از نیم‌فاصله درست استفاده کرده بود. داور اصلی گفت: «اگه این دختر بلد باشه نیم‌فاصله بذاره، می‌تونه زندگی رو هم درست جدا کنه.»

رتبه 3: ملیحه، چون اسم کاراکترش "طهماسب" بود.
یکی از داوران گفت: «کسی که کاراکترش را طهماسب صدا کند، یا طنزنویس است یا از نظر ژنتیکی خلاق می‌باشد.
 
عقب
بالا پایین