نقد کاربر رمان: خزان شامگاه.به قلم شهرزاد قصه‌گو.

Emily · 6/4/25

نام رمان:خزان شامگاه.
نام نویسنده:شهرزاد قصه‌گو.
ژانر:تراژدی، عاشقانه.
خلاصه‌ی رمان: اوژنی اتین زمانی که با همسرش ازدواج نمود، در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید که روزی، مجبور به تماشای زوال خورشید محبوبش باشد.

در حال تایپ موضوع 'رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصه‌گو'

6/4/25

عنوان: خزان شامگاه
ژانر:تراژدی، عاشقانه
نام نویسنده: شهرزاد قصه‌گو
خلاصه:
اوژنی اتین زمانی که با همسرش ازدواج نمود، هرگز در مخیله‌اش نمی‌گنجید که روزی، مجبور به تماشای زوال خورشید محبوبش باشد.
لینک تاپیک نقد کاربران.

Gemma · 6/4/25

بسم‌تعالی
نویسنده عزیز از شما بابت انتقاد‌پذیری و احترام به نظرات دنبال‌کنندگان رمانتون سپاس‌گذاریم.
خواهش‌مندیم پس از ایجاد تاپیک نقد کاربران مروری بر قوانین ساب نقد کاربران داشته باشید؛
قوانین ساب نقد کاربران

همچنین در صورت بروز هرگونه پرسش یا سوالی می‌توانید در تاپیک زیر مطرح کنید؛
تاپیک جامع پرسش و پاسخ تالار نقد

نویسنده ارجمند شما نیز می‌توانید انتقادات، پیشنهادات و شکایات خود را در تاپیک زیر با ما به اشتراک بگذارید؛
تاپیک جامع انتقادات و پیشنهادات تالار نقد

یاحق
مدیریت تالار نقد

malihe · 6/28/25

سلام شهرزاد بانوی گل، من یکی از طرفدارای قلم قوی و زیباتم، اسم رمانت خزان‌شامگاه از اون دست اسامی که آدم هیچ وقت فراموش نمی‌کنه. ایده و خلاصه‌ی داستانت واقعا جذاب و پر کشش.
مقدمه‌ای که نوشتی کاملا کلیدی و زیباست و مونولوگ‌های اوژنی یکی از نقاط عطف این اثر به‌یاد ماندنی. 2fc627_25350

راستش من قبلا یبار خونده بودم رمانت و ولی برای نظر دادن دوباره خوندمش و باید بگم که نه‌تنها خسته نشدم یا نگفتم خب اینجارو که می‌دونم چی شد مثلا برم پاراگراف بعدی، بقول خودت لکن همرو با حوصله خوندم.
توصیفات و تشبیهاتی که استفاده می‌کنی،‌ خیلی خاصن مثل موهای خورشیدفام، شبح‌فام...

Emily گفت:
عاشقت هستم، به اندازه‌ی زمین و زمان.
عاشقت هستم، به اندازه‌ی گیتی و کهکشان.
به اندازه‌ی هر گلی که می‌روید
و به اندازه‌ی هر چشمه‌ای که می‌جوشد.

استفاده از این شعر باعث شد تو اوج ناامیدی یهو اون حس قشنگ قبلی که اوژنی و ماریوس داشتن رو احساس کنم. و واقعا پروانه‌ای شدم

Emily گفت:
اوژنی برخلاف چهارماه پیش، توجهی به سردرگمی همسرش نکرد و با بدخلقی‌ای که به زحمت سرکوب شده بود گفت:
- قرصت رو بخور.
از تندروی‌اش احساس گناه کرد و افزود:
- عزیزم.

لحنت مخصوصا توی این قسمت به خوبی حس غم، درماندگی، و خستگی رو بهم منتقل کرد. تصویرسازی‌هات عالی هستن و شخصیت‌ها به خوبی شکل گرفته‌ان. فقط تعجب می‌کنم چرا دیگه پارت نذاشتی. چشم‌انتظار پارت جدیدتماا...

وایی کلیی تعریفی هستی بانو عالی بود، قلمت مانداگار و پر کشش!

Emily · 6/29/25