روزنامـه روزنامه جامع خرداد 1404

آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.

مدیر تالار کافه ژورنال + مسابقات
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ژورنالیست
گرافیست
مقام‌دار برتر سال
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,117
پسندها
پسندها
8,163
امتیازها
امتیازها
453
سکه
670
به نام خداوند جان و امید

سلام به تمام دوستان عزیز کافه نویسندگان
بار دیگر با روزنامه‌ای جدید و خبرهایی جامع از آنچه که در این یک ماه اتفاق افتاد در کنار شماییم.
در این زمان، همانطور که همگی شما نسبت به
وضعیت کشور و اتفاقات تلخ این روزهای وطن عزیزمان مطلع هستید، امیدواریم با روزنامه‌ی جدیدمان بتوانیم لحظات خوبی برای شما بیافرینیم؛
هرچه باشد در زیر این آسمانی که شاید دیگر به رنگ قبل خود نباشد، همه‌ی ما از یک پیکر، از یک رنگ و از یک وطنیم.
به امید روزهای شاد و خوش برای شما دوستان و هموطنان عزیز، تیم ژورنالیست‌های کافه نویسندگان
تقدیم می‌کند:​
 
بار دیگر مریدان جامه دریدند!

گویند روزی ناگهان آپدیتی آمد که از حجم امکاناتش مریدان جامه دریده و انجمن را شخم زدند تا قابلیت‌های جدید را کشف کرده و کیف نمایند، در میانه‌ی راه ناگهان از یکی از مریدان بانگ برآمد که:
- ای نابخردان، در چه کارید که در چت باکس قابلیتی اضافه شده بس شگرف.
پس از این سخن مریدان فریاد کشان به سمت چت باکس دویده و از دیدن آن اشک از چشمانشان سرازیر گردید و یکصدا فریاد زدند:
- نام آن چیست؟
از ناکجا آباد پاسخ برآمد:
- ری‌اکشن.
از اینجا به بعد دیگر در کتاب چیزی ننوشته است اما شنوندگان محلی گویند که پس از این سخن، دیگر صدایی از مریدان نیامده و فقط دیده شده که آنها مشغول زدن انواع ری‌اکشن های بی ربط به انداع جملات بودند که ناگهان پیامی آمد بسیار عجیب، پس از دیدن رنگ پیام، دیده شد که حتی مریدانی که در ابتدا جامه ندریده بودند هم جامه دریدند و حتی پرنده‌های ریزی که دور نام کاربری مدیران میگشتند هم از خوشحالی غش نمودند.
سوال برآمد که:
- چگونه این پیام انقدر جینگو مینگولی شده؟
و مجدد از ناکجا پاسخ شنیدند که:
- ای نابخردان، کجای کارید که اکنون با اپدیت جدید میتوانید در ستینگ رنگ متنتان را به رنگ دلخواه دربیاورید.
در میان مریدان فردی که از همه داناتر بود (خودمو میگم) سوال پرسید:
- این صدای آشنا از کجاست؟
پاسخ شنید:
- به بالای سرتان نگاه کنید، من در پشت بام چت باکس، در روف گاردن انجمن قرار دارم، نام آن ویترین موضوعی مصور است و مانند این بیلبورد تبلیغاتیای گوگولی توی خیابونا، قراره موضوعات خفن انجمن را پوشش دهد.
مریدان که کم کم داشتند در حجم زیا کفی که کرده بودند غرق می‌شدند پرسیدند:
- تو اینها را از کجا می‌دانی؟
پاسخ شنیدند:
- آن هنگام که شما در صف لود شدن سایت بودین به صورت شانسی من وارد شدم و به همه‌ی قابلیت‌ها فضولی نمودم. سرعت لود شدن مرا به اینجا کشاند، وگرنه من همان مریدم که هستم.


ژورنالیست: @_MmD_
 
✦ آغاز عصر کافوارتز: از ناپدید شدن بانوی جادوگرسیاه تا سلطنت خون‌آشامان

▣ به تازگی در پی افتتاح تالاری با عنوان کافوارتز در سرزمین سرگرمی کافه‌نویسندگان، که الهام‌گرفته از «کافه نویسندگان» و «هاگوارتز» است، شاهد یکی از جنجالی‌ترین وقایع جادویی چند ماه اخیر بوده‌ایم.
ایده‌پرداز خلاق این پروژه، "خانم.ال" که خودش خدمتگزار جادوی سیاه بود، ناپدید شد، او با نبوغ خود در کمترین زمان نه‌تنها بنیان‌گذار کافوارتز، بلکه برنده‌ی نشان خلاقیت از سوی مخاطبان و ادمین شد. تالاری که از همان ابتدا با استقبال پرشور گرگینه‌ها، خون‌آشامان، ساحران و جادوگران سیاه همراه بود.
تا آنکه به طور غیر منتظره‌ای، ایشان در آخرین نبرد از دیدگان محو شد. این غیبت مرموز او، اهالی کافوارتز را به خیابان‌های ساگ‌ویچ (قلب تپنده‌ی این قلمرو )کشاند. معترضان، بعضاً استعفا دادند، گروهی نام جادویی خود را تغییر دادند. در ادامه بانو ربکا لیلیت(مرهم) یکی از خون‌آشامان اصیل خیابان ساگ‌ویچ، با اشاره به این که «مدیر(خانم.ال) مارو خون‌آشام کرد و رفت» از نبود او ابراز نگرانی کرد.


‼️اطلاعیه: احیاناً اگر کسی او را در کوچه‌پس‌کوچه‌های کافوارتز مشاهده کرده، لطفاً به اتاق ۴۲ در برج وارونه‌ی ساگ‌ویچ مراجعه کند.

در این بین، کنت والدریک(هوروس)، خون‌آشامی مغرور و پادشاه سایه‌ها، با یک نامه‌ی تحریک‌آمیز آتش اختلافات را شعله‌ور کرد:
"او گرگینه‌ها را مُشتی بچه‌گربه‌ی پشمالو خطاب کرد و جادوگران را هم به دخترکانی لوس با رژ لبی بنفش و لباس‌های مخصوص هالووین تشبیه کرد!"
سخنان او بلافاصله واکنش‌هایی طوفانی به دنبال داشت. ژینا، گرگینه‌ی دلیر، در پاسخش زوزه‌ای کشید و فریاد زد:
«عوووووووو... بیا برو بزار باد بیاد! بپا امشب خوابت نبره که چهار ساعت و نیم دیگه مونده به تبدیل شدنم، سیسی!»
از آن‌سو جادوگر سپید، آسمان میان خاله‌بازی جادویی، خواستار پذیرش «خاله ساحره» شد و شور طنزآلودی در خیابان شکل گرفت.


✦نبرد در کافواردز
▣ پستوی وحشت: جایی که عقل به بازی گرفته می‌شود، واژه‌ها معنایشان را از دست می‌دهند و تنها آنان که «باهم فکر می‌کنند»، به سلامت عبور خواهند کرد. رقابتی سخت میان:
✦ خون‌آشامان شیفته‌ی خون
✦ گرگینه‌های زخمی
✦ جادوگران سپید و دوستدار صلح
✦ خدمتگزاران حلقه‌ی سیاه‌جادو

▣ اتاق‌های پستوی وحشت:
ایستگاه¹: تالار وارونه‌ها بود.
ایستگاه²: باز کردن درِ سنگی اتاق
ایستگاه³: قاتل را بیاب!

‼️پس از گذراندن معماها و چالش‌های پیچیده، نتیجه چنین رقم خورد:
📍 برنده‌ی نهایی: خون‌آشامان با بیشترین امتیاز
📍 حذف‌شده‌ها: جادوگران سپید، در اتاق سوم حبس شدند.
📍 گرگینه‌ها: پیش از پایان بازی زخمی و از رقابت خارج شدند.


‼️اطلاعیه:هم‌اکنون خون‌آشامان؛ وارثان قدرت و نگهبانان خیابان ساگ‌ویچ، منع ورود موقت برای گرگینه‌ها و جادوگران سپید را اعلام کردند!

با کسب بیشترین امتیاز، اکنون خون‌آشامان زمام امور خیابان ساگ‌ویچ را به دست گرفته‌اند:
›کنترل کامل ورودی و خروجی‌ها
›حق احداث مراکزی چون سینما، فروشگاه جادویی یا برج نفرین‌شده.
▣ همان‌طور که کنت والدریک با شُعار( بیدار شدن خون‌آشام‌های اصیل = کافوارتز در آستانه‌ی تولدی تازه.) نامه‌اش را به پایان رسانده بود.

در نهایت اگر عضوی از کافواردز نیستید، شاید وقتش رسیده یکی از این چهار سرنوشت را برای خود برگزینید:
"خون‌آشام؟ گرگینه؟ ساحر؟ یا خدمت‌گزار حلقه‌ی سیاه‌جادو؟"


ژورنالیست: @malihe
 
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
عقب
بالا پایین