@چَڪاوڪِ سِـپید؛
آغاز هر سپیدهتار، با نامیست که در خون، در استخوان، در خاک مقدس، و در زَمهریر جادو نقش میبندد...
اینجا، در بلندای قلعهی همتافته با مهتاب و خون، جایی که ناقوس سکوت در چهارسو طنین میافکند، نام بانویی عظیم و مقدر، باید به رسم آیینها در دفتر مقدس چهار قوم ثبت گردد.
او که خون در رگهایش نجواگر شب است.
او که غرّش ماه را در جان دارد.
او که فروغ سپیدی را در سرانگشت دارد.
و او که زمزمهی نفرین را چون ردایی بر دوش کشیده است...
نام تو، ای بانوی اعظم، باید بر این لوح ثبت شود تا نسلهای آینده آن را زمزمه کنند.
@چَڪاوڪِ سِـپید؛
آغاز هر سپیدهتار، با نامیست که در خون، در استخوان، در خاک مقدس، و در زَمهریر جادو نقش میبندد...
اینجا، در بلندای قلعهی همتافته با مهتاب و خون، جایی که ناقوس سکوت در چهارسو طنین میافکند، نام بانویی عظیم و مقدر، باید به رسم آیینها در دفتر مقدس چهار قوم ثبت گردد.
او که خون در رگهایش نجواگر شب است.
او که غرّش ماه را در جان دارد.
او که فروغ سپیدی را در سرانگشت دارد.
و او که زمزمهی نفرین را چون ردایی بر دوش کشیده است...
نام تو، ای بانوی اعظم، باید بر این لوح ثبت شود تا نسلهای آینده آن را زمزمه کنند.
ثبت هویت:
(لطفاً فرم را با زبان آیینی خویش و با شکوه مقام سلطنتی خود پر نمایید.)
● نام سلطنتی: (نامی که چهار تبار شما را با آن میشناسند؛ مثلاً: «اشرافبانوی اشراق و خون»، «ملکه سوانا نورین»، «سرسپیدهی تبارها»)
سیلویا مرونتا (بانوی اعظم)
● عناوین چهارگانه: (لقبهایی که در میان هر قوم داری)
خونزادگان: بانوی خونینتاج
ماهزادگان: شهبانوی غرش سپید
سپید جادوگران: فرمانروای نور
خدمتگزاران حلقه سیاه: استاد علوم تاریک
● چهرهی وحدتیافته: (شرح کوتاهی از ظاهرتان که نشاندهندهی پیوند چهار نیرو باشد؛ رنگ چشمها، موی همتافته، پوست، هالهها، نشانههای مقدس روی بدن و لباس)
پوستی مرمری و سپید، موهایی بلند و نقرهای با رگههای آبی سرد، چشمانی درخشان به رنگ آبی مهآلود، لباسی سپید و باشکوه با ظریفکاری نقرهفام و تاجی ظریفتراش از نقره بر بلندای گیسوانی بافته..
● موهبتهای چهارگانه: (چهار قدرت ویژه از هر تبار که در شما آمیخته شدهاند)
بانگ خونین، پیوند ماه، طلسم فرمانروایی ذهن، آیینه حقیقت جاودان
● پیمان فرمانروایی: (متنی آیینی در ستایش چهار قوم و اعلام عهد تو با آنها؛ خطابی کوتاه از زبان ملکه)
ای تباران خاموش و بیداران کهن؛ خون در رگ، ماه در چنگ، سایه در نگاه و سپیدی در دل شما جاریست!
منم بانوی عهدهای ازلی، بر تار و پود شما سوگند یاد میکنم به زمزمهی نخستین آفرینش؛ که با شما میمانم، تا زمانی که آخرین شعلهی گیتی خاموش گردد، در شبی ابدی و فرجامدهنده..
● لحظهی تاجگذاری: (ماجرای آیینی رسیدن شما به مقام ملکهی اعظم؛ چه مراحلی را پیمودی؟ چگونه آزمونها را گذراندی؟ و چه عهدهایی بستهای؟)
در شبِ هزارمین خسوف، که ماه از خون میگریست و ستارگان در زهدان ظلمت ناپدید بودند، پای در حلقهی شعله نهادم؛ آتش آیینها را نوشیدم و از چشمان جادو، حقیقت را درون کشیدم. در هیاهوی ضجهی گرگ و زمزمهی جادو و فریاد سنگزادگان، آزمون آخر را در تالار خنجرها گذراندم. با دستان خود، سوگند مرگین را بر سنگ نفرین نوشتم و قلبم را پیشکش تاجی کردم که فقط از جنس شرافت و خون بود. از آن شب، بانوی اعظم نام گرفتم، ملکهی چهار قوم، تنی از جاودانگی، نگاهی از خطر، و تاجی از سرنوشت..
● نشان سلطنتی: (توصیفی از ردای سلطنتی تو، تاج یا نماد سلطنتی خویش، و شیء آیینی ویژه که با خود حمل میکنید)
ردایی از مه نقرهگون و خون خشکیده، دوخته به زمزمهی شبزادهگان و آمیختهشده با عهد نور و تاریکی..
● تصویری از شخصیت:
