وارد یکی از خانههای تاریک شد. به سختی میتوانست ببیند، اما میتوانست ترکهای دیوار را ببیند. به فاصلهی گرداندن نگاهی، چشمش به تابلوی نقاشیای افتاد که در خاک فرو نشسته بود. گویی میخواست بگوید این خانه فقط تاریک نیست، بی روح است و فاقد انرژی حیات.
تاریکی و فقدان زندگی؛ نمیدانست کدام را علت و کدام را معلول بداند. پس برای روشن کردن موضوع و همچنین روشن کردن خانه، از کنار مبلهای زوار در رفته و نیمه سوخته گذشت و آتش را در آتشدان برافروخت.
تاریکی و فقدان زندگی؛ نمیدانست کدام را علت و کدام را معلول بداند. پس برای روشن کردن موضوع و همچنین روشن کردن خانه، از کنار مبلهای زوار در رفته و نیمه سوخته گذشت و آتش را در آتشدان برافروخت.