آموزش دیالوگ نویسی

دیـوادیـوا عضو تأیید شده است.

مدیر ارشد دپارتمان کتاب + مدیر تالار کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر رسـمی تالار
منتقد ادبی
مـدرس
مترجم
مشاور
کپیـست
داور آکادمی
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,454
پسندها
پسندها
8,586
امتیازها
امتیازها
503
سکه
2,296
اموزش دیالوگ نویسی
 
یادگیری نحوه‌ی نوشتن گفتگو یا دیالوگ در یک داستان بسیار اهمیت دارد. نوشتن گفتگوهای جذابی که تعارض و اختلاف نظر را در برگرفته و روند داستان را پیش ببرند، خوانندگان را به خواندن ادامه داستان ترغیب می‌کنند.

1. نحوه‌ی قالب‌بندی دیالوگ را بیاموزید
شما همیشه باید خواننده‌ی خود را غرق دیالوگ داستان خود کنید. قالب‌بندی خوب، خواندن داستان را برای خوانندگان شما لـ*ـذت بخش و آسان می‌کند.

الف) هر بار که صحبت کننده را عوض می‌کنید، به خط جدید بروید. این قاعده را حتماً رعایت کنید؛ زیرا گم کردن این‌که چه کسی در حال گفتگوست، بسیار آسان است.
سارا اخمی کرد و گفت:
- به چی فکر می‌کردی؟
احمد جواب داد:
- هیچی. به چیزی فکر نمی‌کردم.

ب) همیشه از علائم نگارشی صحیح استفاده کنید.
در زبان فارسی یک دیالوگ بصورت زیر نوشته می‌شود:
فعل نقل + دو نقطه (:) و خط تیره (-) + دیالوگ + علامت نگارشی متناسب با دیالوگ

سارا گفت:
- مشکلت همینه، همیشه می خوای به خودت تکیه کنی.
بهترین خط مشی در قالب‌بندی گفتگو بررسی کتاب‌های منتشر شده و مقایسه‌ی دیالوگ‌هاست. بررسی کنید که رایج‌ترین روشی که نویسندگان مطرح بکار می‌گیرند چیست و به یاد داشته باشید که مشابه آن‌ها بنویسید.
 
۲. اضافات را حذف کنید.
در یک دیالوگ قوی، هیچ جمله یا کلمه اضافی وجود ندارد. اگر شخصیت‌ها از طریق تلفن در حال گفتگو با هم هستند، جملاتی از قبیل «می‌تونم با او صحبت کنم» یا «لطفاً گوشی را نگه دارید» وجود ندارد. همه‌ی اضافات را از گفتگو جدا کنید. مستقیماً به مکالمه‌ی تلفنی بپردازید.
گاهی اوقات، مکالمات اضافی مثلاً برای معرفی بین شخصیت‌ها ضروری است. با این وجود از این فرصت استفاده کنید که به توصیف شخصیت‌ها بپردازید. به عنوان مثال، در این‌جا بریده‌ای از کتاب «آرزوهای بزرگ» اثر چارلز دیکنز آورده شده است که پُر از شخصیت‌پردازی است:

جو با آقای وپسل و شخص بیگانه‌ای نشسته بود و چپق می‌کشید. جو حسب‌المعمول با گفتن:
- سلام، پیپ، رفیق عزیز!
به من خوش‌آمد گفت. با شنیدن این سخن مرد بیگانه برگشت و در من نگریست.
مردی بود به ظاهر مرموز، که تا آن وقت او را ندیده بودم. سرش به یک سو متمایل بود و یکی از چشمانش نیم‌بسته بود، گویی با تفنگی نامرئی به چیزی نشانه می‌رفت.

توجه کنید که جو فقط با چهار کلمه خوش‌آمد می‌گوید. اما با این وجود دیکنز توصیف دقیقی از شخصیت‌ها در کنار آن ارائه می‌دهد.
اضافات شامل برچسب‌های گفتگوی غیرضروری است. به جای استفاده مکرر از «او گفت»، ببینید كجا می‌توانید این برچسب ها را با ژست یا حرکتی جایگزین كنید كه اطلاعات بیشتری را برای داستان فراهم كند. این دو دیالوگ که در ادامه می‌آید را با هم مقایسه کنید:
سارا گفت:
- پس می‌خوای بری...
احمد گفت:
- فکر می‌کردم می‌دونستی.
در این مثال برچسب‌های گفتگو، تکراری و خسته‌کننده هستند. می‌توانید آن‌ها را به طور کامل کنار بگذارید (اگر زمینه‌ی صحنه قبلی مشخص کند چه کسی در حال گفتگوست)، یا می توانید ژستی را به گفتگو اضافه کنید:
- پس می خوای بری...
سارا درحالی‌که دستانش را در هم گره کرده بود کنار در ایستاد.
- فکر می‌کردم می‌دونستی.
لحظه‌ای در هنگام جمع کردن لباس‌هایش مکث کرد، امّا به سمت او برنگشت.
در این‌جا گفتگو جزئیات بیشتری راجع به احساسات صحنه ارائه می‌دهد، ضمن این‌که از تکرار عبارت‌های گفتگوی استاندارد خودداری شده است.
 
3. درگیری و اختلاف نظر را در گفتگو وارد کنید
نکته‌ی مهم در نوشتن یک گفتگوی عالی، نحوه‌ی نوشتن اختلاف نظر در گفتگوست. در زندگی واقعی، ممکن است هفته‌ها بگذرد و کلمه‌ای کینه ورزانه به شخص دیگری نگوییم. امّا در داستان‌ها، این درگیری‌ها و اختلاف نظرها در گفتگو، تنش روانی لازم را فراهم کرده و داستان را قانع کننده می‌کند.
اگر همه در رمان شما با بقیه‌ی شخصیت‌ها خوب کنار می‌آیند، نتیجه‌ی آن می‌تواند گفتگوهای کسل‌کننده‌ای باشد. به عنوان مثال، در رمان «آرزوهای بزرگ»، مشاجرات کلامی بین استلا و پیپ باعث ایجاد تنش می‌شود، همانطور که می‌بینیم استلا با توهین و سرزنش پیپ به او طعنه می‌زند و پیپ را مورد آزمون قرار می‌دهد. گفت‌وگو و رفتار استلا با گذشته‌ی استلا هم‌خوانی دارد. سرپرست قانونی او، خانم هاویشام، که زمانی توسط معشوقش ترک شده، استلای جوان را نسبت به پسران و احساسات بدبین کرده است:
- چطوری؟
من که نزدیک بود تعادلم را از دست بدهم و به رویش بیوفتم هرطور بود خودم را نگه داشتم و در جواب گفتم:
- بد نیستم
نگاهم کرد و من هم به طبع نگاهش کردم.
  • خوشگلم؟
  • بله؛ به نظر من خیلی خوشگلید.
  • رفتارم توهین آمیزه؟
گفتم:
  • نه به‌ندازه‌ی دفعه‌ی گذشته.
  • نه به آن اندازه؟
  • نه.
در اثنای آخرین سؤالش از خشم سرخ شد و وقتی در جوابش گفتم «نه» با تمام نیرو سیلی به صورتم نواخت و پرسید:
  • حالا چطور؟ بی‌تربیت اکبیری. حالا چطور آدمی هستم؟
  • نمی‌گم.
درگیری و اختلاف نظرها لازم نیست به یک مجادله‌ی فیزیکی در میان گفتگو ختم شود. می‌تواند این اختلاف نظر در حد اختلاف دو مسافر بر سر نقشه و یافتن مسیر در وسط شهر باشد، اما این لحظات تنش‌آمیز از این نظر کاربرد دارند که نحوه‌ی واکنش و تعامل شخصیت‌های داستان شما را تحت فشار نشان می‌دهند.
 
4. اهداف، ترس‌ها و خواسته‌های شخصیت‌ها را در دیالوگ وارد کنید.
به یاد داشته باشید که شخصیت‌ها همیشه لازم نیست صادق یا مشتاق گفتگو باشند. آن‌ها ممکن است رمزآلود و گمراه‌کننده صحبت کنند. آن‌ها می‌توانند با سؤال و پاسخ‌های طفره‌آمیز یکدیگر را فریب دهند. این به خصوص درمورد گفت‌‌و‌گوهایی صدق پیدا می‌کند که شخصیت‌ها سطوح مختلفی از قدرت را در اختیار داشته باشند (برای مثال در بازجویی یا بازرسی در دادگاه).
مانند یک راوی غیرقابل اعتماد، یک شخصیت غیرقابل اعتماد در گفتگو می‌تواند بنا به انگیزه‌ی شخصی خود اطلاعات دروغ را به شخصیت اصلی داستان شما بدهد. در هر گفت‌وگو، به خاطر داشته باشید که چه چیزی در هر شخصیت انگیزه ایجاد می‌کند.
 
قبل از شروع به نوشتن بخش مهم گفتگو، از خود بپرسید:
  • هر شخصیت در این مرحله از داستان چه می خواهد؟ از چه می‌هراسد؟
  • چگونه ممکن است اهداف، ترس‌ها و خواسته‌های هر شخصیت تغییر کند یا بر این مکالمه‌ی خاص تأثیر بگذارد؟
هنگامی‌که مکالمات شخصیت‌ها را به مسیر و اهداف شخصی آن‌ها در داستان خود پیوند می‌دهید، حتی اگر به طور ناخودآگاه این‌کار انجام شود، این به شما کمک می‌کند گفتگوهای جهت دارتر و هدفمندتری بنویسید. این امر به ویژه در ژانرهایی مانند جنایت و رمز و راز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، جایی که کسب اطلاعات شخصیت‌ها از دیگران بخش بزرگی از روایت را تشکیل می‌دهد.
 
5. مفاهیم ضمنی را برای حرکات و جلوه‌های ظریف به‌کار گیرید.
مفاهیم ضمنی در دیالوگ، "چرایی" نهفته در گفتگوهای شخصیت‌های اصلی است. به عنوان مثال، اگر یک فرد مشکوک به خیـ*ـانت همسرش است، این بی‌اعتمادی می‌تواند مفهوم ضمنی مکالمه‌ای بی‌ربط درباره‌ی قرار شام با دوستانشان باشد. این مفهوم ضمنی تغییر روند گفتگو را توضیح می‌دهد:
درحالی‌که لبخند می‌زد گفت:
  • محمد و مریم شنبه برای شام دعوتمون كردن.
  • چی؟ دوباره؟ این سومین باره که دعوت می‌کنن توی این ماه. به نظر هیجان‌زده میای.
در این‌جا، مفهوم ضمنی سوءظن و بی‌اعتمادی گفتگو را جالب می‌کند. مکالمه‌ای خسته‌کننده در مورد برنامه‌های شام به داستانی در مورد حسادت و سوءتفاهم تبدیل می‌شود.
 
6. زمینه‌ی داستان را ارائه دهید تا خواننده متوجه‌ی لحن و جو داستان شود.
زمینه‌ی گفتگو (مکانی که در آن گفتگو رخ می‌دهد و شرایطی که منجر به آن می‌شود) جزئیات مهمی را به ما ارائه می‌دهد. تسلط بر استفاده از زمینه‌ی داستانی در گفتگو مهم است؛ زیرا به شما كمك می‌كند از قیدها در کنار برچسب‌های گفتگو استفاده نكنید. مثلاً:
به آهستگی گفت:
- فکر می‌کنم کسی در خانه است.
در این‌جا، شما می‌توانید از برچسب قوی‌تر "نجوا کرد" یا "زمزمه کرد" برای انتقال مفهوم استفاده کنید و لزومی به استفاده از قید نیست. با این وجود می‌توانید از زمینه‌ی داستانی که از فضای داستان و روایت به‌دست می آید نیز برای انتقال صدای آهسته استفاده کنید:
هفته‌ها بود که وسوسه شده بودند به خانه‌ی متروکه بروند. در آن بعدازظهر بادی روز جمعه بالاخره وسوسه بر آن‌ها چیره شد. ابتدا در زدند، نمی‌دانستند که اگر کسی پاسخ دهد چه می‌کنند. بعد از یک دقیقه سکوت، به داخل خزیدند و با قدم‌های آهسته وارد راهرویی تاریک شدند که ناگهان از طبقه بالا صدایی شنیدند.
- فکر می‌کنم کسی در خانه است ... .
چشمانش گشاد شده بودند و صدایش به سختی شنیده می‌شد.
در این‌جا نیازی به استفاده از قید ندارید، زمینه‌ی داستان جزئیات زیادی را در رابـ*ـطه با ترس شخصیت‌ها و سکون بی‌روح خانه ارائه می‌دهد.
 
7. از دیالوگ‌های کتاب‌های خوب بیاموزید
بسیاری از هنرمندان بزرگ در تمام زمینه‌ها (هنر، ادبیات، موسیقی) در ابتدا با کپی کردن کار همتایان و پیشینیان خود، هنر و صنعت خود را یاد گرفته و آن را تقویت کرده‌اند. وقتی با دیالوگی قوی در داستانی مواجه می‌شوید آن را در یک دفتر یادداشت کنید. به این ترتیب می‌توانید گنجینه‌ای از دیالوگ‌های الهام‌بخش را تهیه کنید که هر زمان که نیاز به یادآوری در رابـ*ـطه با نحوه‌ی نوشتن گفتگو داشتید از این دیالوگ‌ها استفاده کنید.
 
ما داستان‌ می‌خونیم تا به زندگی‌هایی سفر کنیم که شاید به صورت شخصی مجال تجربه کردنش رو نداشته باشیم. با وجود این که می‌دونیم داستان‌ها از خیال نویسنده جاری می‌شن، ولی چون پوسته‌ای از واقعیت دارن و به تجربیات ملموس و انسانی می‌پردازن به خیالمون خوش میان و با گوش جان می‌پذیریمشون.

حالا دیالوگ نویسی اگه در خدمت این ملموس بودن و انسانی بودن نباشه، خواننده رو از فضای تخیلی داستان خارج می‌کنه و با وجود این که خواننده می‌دونه داره یه داستان خیالی می‌خونه، ولی احساس می‌کنه داستان براش واقعی نیست.
وقتی کاراکترها شروع می‌کنن به صحبت با همدیگه، داستان به نزدیک‌ترین فاصله‌ش با دنیای واقعی می‌رسه و کوچکترین اشتباهی در واقعی بودن دیالوگ‌ها در داستان باعث می‌شه تمام زحماتی که کشیدید به باد بره.
علاوه بر این‌که دیالوگ‌ها باید به دنیای واقعی نزدیک باشه، باید به صحنه پردازی، پیشبرد داستان و شخصیت پردازی هم کمک کنه.
کلماتی که کاراکتر استفاده می‌کنه و طوری که بحث می‌کنه از پروفایل خصوصیات رفتاری کاراکتر میاد. یعنی اگه در جهت پرداخت و برجسته کردن این خصوصیات نباشه، از تمام ظرفیت‌های دیالوگ نویسی برای شخصیت پردازی استفاده نشده.

تمام این بحث‌هارو گفتیم تا اهمیت موضوع دیالوگ‌نویسی در داستان نویسی مشخص بشه. فکر می‌کنم الان دیگه وقتش باشه بریم سراغ این‌که چطوری دیالوگ بنویسیم؟
 
عقب
بالا پایین