
حوالی ساعت ۴ بعد از ظهر روز پنجشنبه، ۱۹ تیر ۱۴۰۴، تنها سه روز پیش از نخستین اجرای نمایش «بر زمین میزندش» به نویسندگی و کارگردانی علی شمس، به سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر میرسم، جایی که گروه اجرایی درگیر مراحل نهایی آمادهسازی صحنه، دکور، ویدئومپینگ و نورپردازی هستند. در نگاه اول، حجم عظیم سازه صحنهای، ذهنم را به سمت پروژهای مهندسیشده و پرهزینه سوق میدهد. سالها بود که سالن اصلی تئاترشهر میزبان چنین دکوری نشده بود؛ سازهای که مهندسی ویژهای دارد، دکوری چرخنده، معلق، با چندین سطح و زاویه دید که از ظرفیت فضایی و فنی این سالن بهره میبرد. گویی حضور نمایش «بر زمین میزندش» در سالن اصلی، قرار است تئاترشهر را یاد دوران طلاییاش بیندازد.
بدنهایی آماده در راستای معماری صحنه
سکوت سنگینی بر صحنه حاکم است که ناگهان با صدای فرمان کارگردان نمایش یعنی علی شمس، تمرین جنرال (اجرای کامل نمایش در تمرین) آغاز میشود. سکوت جای خود را به فضایی سیال و پرتحرک می دهد. صحنهای که پیشِرویمان است، از همان نخستین لحظات با چرخش فضا، واژگونی موقعیت و بازی با مختصات عینی و ذهنی تماشاگر آغاز می شود. بازیگرانی چون دانیال خیریخواه، آرش اشاداد، سپاس رضائی، با بدن هایی کاملا منعطف و صدایی رسا و کنترلشده وارد صحنه می شوند؛ بدنهایی که نهتنها در میزانسن، بلکه در فهم ریتم، گویی با معماری صحنه همخوان شده اند.