نویسنده عزیز، از اینکه انجمن کافه نویسندگان را برای ارتقای قلم خود و انتشار آثار ارزشمندتان انتخاب کردید، نهایت تشکر را داریم.
لطفا پس از هر پارت گذاری در گپ نظارت اعلام کنید. تعداد مجاز پارت در روز 3 پارت می باشد. در غیر این صورت جریمه خواهید شد.
پس از هر ده پارت، رمان شما باید طبق گفته های ناظر ویرایش گردد وگرنه رمان قفل می شود.
پس از ویرایش هر پستی که ناظر در این تاپیک ارسال کرده است، آن را نقل قول زده و اعلام کنید که ویرایش انجام شده است.
از دادن اسپم و چت بی مربوط جدا خودداری کنید
نویسنده: @HADIS.HPF
ناظر: @ماشاگانا
لینک تاپیک تایپ:
لطفا پس از هر پارت گذاری در گپ نظارت اعلام کنید. تعداد مجاز پارت در روز 3 پارت می باشد. در غیر این صورت جریمه خواهید شد.
پس از هر ده پارت، رمان شما باید طبق گفته های ناظر ویرایش گردد وگرنه رمان قفل می شود.
پس از ویرایش هر پستی که ناظر در این تاپیک ارسال کرده است، آن را نقل قول زده و اعلام کنید که ویرایش انجام شده است.
از دادن اسپم و چت بی مربوط جدا خودداری کنید
نویسنده: @HADIS.HPF
ناظر: @ماشاگانا
لینک تاپیک تایپ:
پشت سرش قدم برداشتم. هنوز حالم خوب نبود، اما صدای قدمهای آرین جلوتر ازم، حس امنیت میداد. گاهی با سر برمیگشت تا مطمئن بشه هنوز دنبالش هستم.
کنار ماشین مشکی رنگش ایستاد و در صندلی شاگرد رو باز کرد. بیهیچ حرفی نشستم. خودش هم دور زد و پشت فرمان نشست.
تا مدتی فقط سکوت بود. صدای کولر ماشین و بوقهای گاه و بیگاه خیابون تو گوشم میپیچید.
بعد از چند دقیقه، نگاهش رو از خیابون گرفت و گفت:
– گرسنته؟
سکوت کردم. نمیخواستم بگم که نه… نمیخواستم دوباره ترحم توی چشم کسی ببینم، اما صدای شکمم جوابش رو داد.
خندید و نفسش رو آهگونه بیرون داد.
– حدس زدم.
ماشین رو کنار یک فستفود ساده نگه داشت.
–...
کنار ماشین مشکی رنگش ایستاد و در صندلی شاگرد رو باز کرد. بیهیچ حرفی نشستم. خودش هم دور زد و پشت فرمان نشست.
تا مدتی فقط سکوت بود. صدای کولر ماشین و بوقهای گاه و بیگاه خیابون تو گوشم میپیچید.
بعد از چند دقیقه، نگاهش رو از خیابون گرفت و گفت:
– گرسنته؟
سکوت کردم. نمیخواستم بگم که نه… نمیخواستم دوباره ترحم توی چشم کسی ببینم، اما صدای شکمم جوابش رو داد.
خندید و نفسش رو آهگونه بیرون داد.
– حدس زدم.
ماشین رو کنار یک فستفود ساده نگه داشت.
–...
- HADIS.HPF
- انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان حدیث پورحسن رمان جنایی و عاشقانه نابود کرد نابود شد رمان درحال تایپ رمان نابود کرد نابود شد رمان نابود کرد نابود شد از حدیث پورحسن رمان های آنلاین رمان های حدیث پورحسن
- پاسخها: 53
- تالار: رمانهای درحال تایپ