نظارت همراه رمان فرجام یک تباهی | ناظر: malihe

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Blu moon
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

Blu moon

مدیر تالار نظارت آثار
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر ارشد آثار
ناظر اثـر
مشاور
نوشته‌ها
نوشته‌ها
275
پسندها
پسندها
518
امتیازها
امتیازها
93
سکه
522
نویسنده عزیز، از اینکه انجمن کافه نویسندگان را برای ارتقای قلم خود و انتشار آثار ارزشمندتان انتخاب کردید، نهایت تشکر را داریم.
لطفا پس از هر پارت گذاری در گپ نظارت اعلام کنید. تعداد مجاز پارت در روز 3 پارت می باشد. در غیر این صورت جریمه خواهید شد.
پس از هر ده پارت، رمان شما باید طبق گفته های ناظر ویرایش گردد وگرنه رمان قفل می شود.
پس از ویرایش هر پستی که ناظر در این تاپیک ارسال کرده است، آن را نقل قول زده و اعلام کنید که ویرایش انجام شده است.
از دادن اسپم و چت بی مربوط جدا خودداری کنید

نویسنده: @hadi.ka
ناظر: @malihe
لینک تاپیک تایپ:

 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
@hadi.ka

✒️درود بر شما نویسنده‌ی عزیز، تا زمان انتخاب ناظر همراه ثابت برای رمان شما، بنده ناظر موقت شما هستم. به خاطر این تاخیر ایجاد شده. متأسفیم! امیدوارم که همکاری خوبی داشته باشیم.
✒️من رمان شمارو بررسی کردم. مقدمه‌ی داخل تاپیک اول رو چون اضافی بود حذف کردم و مقدمه‌ی دوم رو براتون ویرایش زدم. لطفاً بخونید و اگه باب پسندتون نبود. بگید تا باهم روش کار کنیم.
✒️در این مدت لطفاً پس از گذاشتن هر پارت در این تاپیک اعلام کنید. و اشتراک بزنید یا بوکمارک کنید که گمش نکنید.

✅چند تا نکته‌ی نگارشی که باید رعایت کنید. پس از هر علامت نگارشی مثل نقطه ویرگول و... فاصله بذارید.
✅ در افعالی که دارای «می» هستند از نیم‌فاصله استفاده کنید.
✅ افعال مستثنا میشد و میشه بدون نیم‌فاصله نوشته میشن.
 
قسمت دوم:(فاصله) قاتل سریالی
❌پارت اول.(از این به بعد لازم نیست شماره پارت رو مشخص کنید)
یک ماه قبل...
با صدای باران از خواب بیدار شدم دوباره همان خواب را دیدم همان کابوس تکراری هر شب را، یک اتاق پر از اجساد سوخته! و من نیز بین آنها گیر افتاده بودم و هرچقدر تلاش و تقلا می‌کردم نمی‌توانستم خودم را آزاد کنم اصلا نمی‌توانستم تکان بخورم....(یک نقطه اضافه است ) بارها و بارها این خواب را دیده بودم و این کابوس پر تکرار هر شب من بود. (سعی کنید کمتر از جملات تکراری استفاده کنید.)
این کابوس هرشب مرا غرق در آشفتگی‌های شبانه میکند و من دلیل تکرار این کابوس را نمی‌توانستم درک کنم...
هرشب رویاهایم در چرخه تکرار یک کابوس زندانی بودند.
❌هرشب ...مدام...یک کابوس
✅هرشب، مدام، فقط یک کابوس… .
اسم من "هَری مِیسونِ"(فاصله) توی قسمت دایره جنایی ایستگاه مرکزی پلیس کار می‌کنم. پرونده‌ای که این اواخر روش کار می‌کردم مربوط به یک قاتل سریالی بود.
هربار کنار اجساد علائمی بود انگار مربوط به آیین خاصی باشد(. نقطه: در انتهای جملات الزاماً از علائم نگارشی استفاده کنید.)
اجساد قربانی‌ها در داخل یک ❌شکل دایره‌ای شکل به شعاع تقریبا نیم متر سوزانده می‌شدند.
✒️بنظرم این شکل دایره‌ای شکل رو می‌تونید بهتر توصیف کنید. مثلا بگید: اجساد قربانی‌ها در داخل یک دایره‌ی سوخته به شعاع تقریبا نیم متر سوزانده می‌شدند؛ دایره‌ای که انگار با دقت روی زمین کشیده شده بود.
در تماسی که با من گرفتند(،ویرگول: سعی کنید از علائم نگارشی بهره ببرید.) اعلام کردند(که✅) جسد قربانی بعدی را در ❌زیر زمین (حذف فاصله: ✅زیرزمین)خانه‌اش پیدا کرده‌اند.
به محل حادثه که رفتم دوباره علائم سوختگی را دیدم. طی دو هفته گذشته این ششمین قربانی بود که به این شکل به قتل رسیده بود.( رعایت فاصله) حتما باید یک رابطه‌ای بین قربانی‌ها باشد نمی‌شود به این نتیجه رسید که قاتل دارد قربانی‌ها را به صورت اتفاقی انتخاب می‌کند و آنهارو به قتل می‌رساند.
طبق جواب پزشکی قانونی و کالبدشکافی مقتولین، اینطور نتیجه‌گیری شد که همه مقتولین در سر خود ❌زایده‌ای ✅(زائده) کوچک داشتند چیزی شبیه به تومور مغزی.
اینکه همه آنها به یک نوع بیماری دچار باشند برایم جای سوال بود ولی مطمئنا قاتل آن‌ها را بخاطر بیماریشان به قتل نمی‌رساند.
یعنی هدف قاتل از این کارش چه می‌توانست باشد؟!
بعد از تحقیق در مورد قربانی‌ها، توانستم نقطه اشتراکی در موردشان پیدا کنم هر شش قربانی مربوط به تیمارستانی بود که در حومه شهر قرار داشت که چهارتا از قربانی ها ( قربانی‌ها: «ها» جمع به حرف قبلی خودش با نیم‌فاصلع می‌چسبه) بیمار مرخص شده بودند و دوتای دیگر جز کادر پزشکی و پرستارب بودند و جالب این بود که در پرونده سلامت آن‌ها در بایگانی تیمارستان هیچ اشاره‌ای به تومور مغزی نشده بود.
در یک بعد از ظهر بارانی که در اداره داشتم شواهد را بررسی می‌کردم باهام تماس گرفتند و اطلاع دادند که مضنون وارد خانه قربانی احتمالی بعدی شده است.
با شواهدی که بدست آورده بودم احتمالم این بود دکتر "کلارک" هدف بعدی قاتل باشد که رئیس تیمارستان بود.
سریع خودم را جمع و جور کردم و با دستیارم خانوم "شِریل" به سمت مقصد راه افتادم.
وقتی رسیدیم باران نم‌نمک می‌بارید و خورشید داشت از پشت ابرها بیرون می‌آمد و من کاملا حس می‌کردم به هدف نزدیک هستم.
جلوی در ورودی ساختمان به قاتل برخورد کردم که کَت بسته در حال انتقال به ماشین پلیس بود و حرف‌های عجیبی میزد (می‌زد) و با داد و بیداد می‌گفت؛
قاتل:نه!(فاصله)شما دارین اشتباه می‌کنین باید ❌اونو (✅اون و یا اون رو) دستگیر کنین شما نمی‌دونین با چی طرف هستین(نقطه)
منظور قاتل از "او"چه کسی بود؟دکتر کلارک؟ یا یک شخص دیگر؟
این سوال ذهنم را درگیر کرد ولی در نهایت فقط حرف‌های یک قاتل روانی زنجیره‌ای بود که چند فقره قتل انجام داده بود حتما قبل انجام این اعمال وحشتناک، خود را اینگونه❌ توجیح (✅توجیه)کرده بود که کارش درست است و شاید در ذهن مریض و روانی‌اش از رئیس تیمارستان و بقیه افراد یک شیطان ساخته بود و به آنها به چشم یک تهدید نگاه می‌کرد.
داخل ساختمان شدم دایره‌ای که روی زمین کشیده بود مشهود بود، دوباره همان دایره و همان علائم ولی این بار درون ❌دایره ✅( اضافه است از ضمایر اشاره بیشتر استفاده کنید: آن) یک فلز به شکل ❌پنج ضلعی (✅رعایت نیم‌فاصله: پنج‌ضلعی) بود که وسطش علامتی شبیه چشم داشت و بر روی ❌هر راس ✅هررأس آن ابزار کوچکی قرار داشت که ❌بنظر (✅به‌نظر)با باتری کار می‌کردند(نقطه)
آیا این‌ها مربوط به یک آیین فرقه‌ایست؟یا باز هم به روان بیمار آن قاتل برمی‌گردد؟
در اعماق افکارم در این همه مدت غرق در این بودم که چه در سر این قاتل می‌گذشت و هدفش چه بود؟!
✒️لطفاً مشکلاتی که گفته شد رو با دقت بررسی کنید. چون هدف اینه شما از یه جایی به بعد بتونید بدون ناظر همراه رمانتون رو ویرایش کنید.
موفق باشید!
 
با سلام و درود
ناظر جدید شما: @malihe
 
@hadi.ka

با سلام و درود
لطفا هر پارتی که میذارید رو حتما اینجا اعلام کنید
امروز ۵ تا پارت گذاشتید و هیچی اعلام نکردید
و طبق قوانین روزانه سه پارت مجازید بذارید ❤️
 
@hadi.ka

با سلام و درود
لطفا هر پارتی که میذارید رو حتما اینجا اعلام کنید
امروز ۵ تا پارت گذاشتید و هیچی اعلام نکردید
و طبق قوانین روزانه سه پارت مجازید بذارید ❤️
درود پنج تا پارت نذاشتم در اصل قسمت سوم بین پارت ها نبود مجبور شدم قسمت های ۴تا۶ رو بیارم عقب تا قسمت سوم رو بتونم جا بدم.باز هم معذرت
 
  • rose
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
درود ۲پارت جدید اضافه شد🙌🌹
 
  • rose
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
درود، پارت‌ها بررسی شدند.
قبلا هم بهتون گفتم. انتهای جملات از نقطه استفاده کنید. باید از علائم نگارشی استفاده کنید.
❌این‌را، آن‌را اشتباه هستند.
✅
این را، آن را درست هستند.
بین خطوط فاصله زیادی می‌ذارید. از سر خط زمانی استفاده کنید که نقطه‌ی اوج یا دیالوگ باشه.
افعال یا کلمات دارای «می» یا «بی» با نیم‌فاصله متصل میشن.
سه پارت آخر بررسی و اصلاح شدند. لطفا خودتون پارت‌های دیگه رو ویرایش بزنید. موفق باشید!-53-؟"_}
 
  • rose
واکنش‌ها[ی پسندها]: hadi.ka
وقتی دیالوگ‌ها تموم میشه دوتا خط میام پایین تا جمله رو ادامه دیالوگ نخونه.ولی اوکی بین خطوط یه فاصله میذارم.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
وقتی دیالوگ‌ها تموم میشه دوتا خط میام پایین تا جمله رو ادامه دیالوگ نخونه.ولی اوکی بین خطوط یه فاصله میذارم.
نیازی نیست. دیالوگ‌ها خوانا هستن.
نیازی به پارت‌گذاری هم نیست. منظورم نوشتن پارت یک و دو
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 6)
عقب
بالا پایین