به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

اشعار روشن بین شعر نوری

آیا با سبک اشعار نوری آشنایی دارید ؟

  • بلی

    رای: 1 100.0%
  • خیر

    رای: 0 0.0%
  • میخواهم آشنا شوم

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    1

shahanchidan

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/30/25
نوشته‌ها
55
پسندها
313
امتیازها
53
سکه
472
با سلام شاهان چیدان هستم
مخلوق اشعار روشن بین شعر نوری
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
ای طفلک!از خانه باید بتراود شادی
تا به بزرگی بزند بیرون این “مردیِ” تو...
نه که با خشم، کنی اهلِ خانه‌ی خود را رام
و به بیرون ببری خنده و با نااهل، کنی شادی!
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
شور شد، بس که زدی هم‌، حرفی ز زبان تابه دهانت
گاه و بی‌گاه مگو هیچ، گز چاشنیِ عالی، تا ابد سکوت باشد:pray:
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
در مسیر رسیدن به خدا
ره پایان ندارد برای ما
چو رسیدی ته ره، مگو چرا!؟
که تو دیدی، اینجا باشد پایان راه...
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
با هر تپش قلب من، آید صدایی
گوید: هو... هو... دانی که کجایی؟
گویم: مگر قلب در وسعت من نیست؟!
پاسخ دهد آنگاه: این، منزلگاه خدای‌ست
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
گرچه روشن کند آتش مشعل، نورغارِ حرا را
اما...
بسوزاند پرِ پروانه‌ای، در آن عبادت‌سرا را
نور بودن، مستعدِ سوختن در خویش باشد
اما...
آن‌که نور خواهد، تحمل کند سوختنِ جزئی از خدا را
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
با چشمِ دل‌بین، با گوشِ چشم بشنو...
گویی: “تو بر من؟ مگر این چنین می‌شود؟”
گویم بر تو: غیرممکن‌ها، ممکن شود
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
عاقل آن‌کس، که زند پا به بیابان
و کشد با نیش، عقربِ خود را
و کند محوِ خودش، ز سرابی در آن‌جا
نکند نیشِ زبانی بزند، اهلِ بیابان را
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
با آگاهی، عصیان کن گه‌گاهی، ز قصد
که جسمِ بیکار، بیمار کند این روحِ تو را
 
چو خموش شد این زبان، گوش بشنید خفته کلامی
چو هویدا شد اسرار حق، چشم دید، پنهان و نهانی
 
بالا