چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣3️⃣

[-ALI--ALI- عضو تأیید شده است.]

ورود برای عموم آزاد است.



همراه شما هستیم با سری بیست و سوم چالشهای نویسندگی.

با کمترین کلمات، کوتاه ترین داستان غم انگیز رو بنویسید.​

 

[Dayi]

خدایا منو بخور.

 

[Dayi]

لطفا بیدارم کن.

[یا]

اون لبخند بغض‌آلودی زد. چشماش بی‌صدا درخواست می‌کرد بیدار بشه.

 

[blue lady]

مرا با این طناب از جنس بغض گلویم حلقه اویز کن تاشاید غمم پایان یابد...

 

[M.ARIYA.F]

تو در خاک خوابیدی و من...
در بیداری مُردَم.

 

[سونی]

قول داد برگردد؛ خاک برگشت.

 

[سارا مرتضویسارا مرتضوی عضو تأیید شده است.]

گهواره بدون نوزاد ماند

 

[rogaye25]

زندگی‌ام از هم پاشید حالا کجا بروم

 

[سایه مولوی]

حالا من ماندم و دنیایی که به من بدهکار است لحظه‌های با تو بودن را.

 

[ماهک (ماهی )]

(“فروش کفش نوزاد. هرگز استفاده نشد.”)

یا

(“با صدای در از خواب بیدار شدم، برای همیشه رفت بدون خداحافظی.”)