مثلا با غذا نخوردن و حبس کردن خودت تو اتاق و از این آسیب زدن به خودت هم حس خیلی بدی نگیری چون هم مطمینی اونا حواسشون به تو هست، هم مسئولیت تو با اونا هست، هم هر چی بیشتر اذیت میشی حس میکنی اونا دارن کم لطفی میکنند و از این طریق احساس قربانی بودن و مظلومیت بیشتری میکنی.
حالا این نوع الگو ممکنه تا بزرگسالی هم ادامه پیدا کنه و فرد از طریق موندن تو افسردگی و آسیب زدن به خودش حتی در مقیاس بزرگتر مثل افکار خودک*شی و کار نکردن و ... بخواد هم والدین را تنبیه کنه در واقع بگه« ببینید چکار با من کردید؟بیایید جلوی منو بگیرید، ببینید چقدر اذیتم کردید مسئولیت این حالم با شمای بیرونی هست، من گناه دارم، منو اذیت کردید و. ...» ولی خیلی وقتا متاسفانه نه نجات دهنده ای آن بیرون هست کسی هم بخواد کمکش کنه کمک واقعی را پس بزنه، چون انگار شروع چرخه را فراموش کرده و هم اینکه چون تو این وضعیت موندن امتیازات خاصی هم داره و فرد مجبور نیست در این دنیای سخت و اضطراب برانگیز تلاش و کار کنه و ...