روانشناسی وجه تمایز و مقایسه مکانیسم دفاعی گسست با مکانیسم های مشابه

سونی

مدیر آزعلوم‌+آز رادیو+شایعه‌نویس+آز تدوینگر‌ومترجم
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
ناظر اثـر
ژورنالیست
رمان‌خـور
گوینده
مقام‌دار آزمایشی
نویسنده نوقلـم
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,344
پسندها
پسندها
20,118
امتیازها
امتیازها
813
سکه
7,175
🧩 وجه تمایز و مقایسه مکانیسم دفاعی گسست با مکانیسم های مشابه 🧩


1⃣ گسست و سرکوب (Repression) :

➕ شباهت :

هر دو مانع ورود تجربه‌های دردناک به آگاهی می‌شوند.

هر دو می توانند منجر به فراموشی جزئی، اختلال خاطره یا احساس عدم یکپارچگی روانی شوند.

➖ تفاوت :
در سرکوب، محتوا معمولاً تجربه شده و فرد آگاهی جزئی دارد اما به خاطر فشار روانی سوپرایگو یا فشار اخلاقی، از آگاهی کنار گذاشته می‌شود؛ پس محتوا هنوز در ناخودآگاه موجود است و ممکن است با نشانه ها و به شکل های مختلف برگردد.

در گسست، تجربه یا حافظه کاملاً جدا می شود و فرد هیچ آگاهی ای از آن ندارد.

و در گسست، آسیب و تروما معمولاً بنیادین تر است.

سرکوب بیشتر در نِوروز (neurosis) یا همان مشکلات خفیف روان دیده می‌شود، گسست در اختلالات شدیدتر مثل اختلال شخصیت borderline و سازمان شخصیت بردرلاین.
 
آخرین ویرایش:
گسست و (Splitting) یا همان دوپاره سازی :

➕ شباهت :

هر دو شامل جداسازی بخش‌هایی از تجربه یا خود «ego» هستند.

هدف هر دو حفظ ثبات درونی در مقابل فشار زیاد روانی است.

➖ تفاوت :

در splitting، جداسازی قطبی است (مثلا فرد شخصی را به شکل کاملاً خوب یا کاملاً بد تفسیر می کند).

در splitting یا دوپاره سازی، جداسازی غالباً بین نمایه‌های ذهنی خود و دیگران یا بین بخش‌های خود و تصویر ذهنی از دیگران است؛

اما نهایتا احساسات یا تجربه ها به شکل قطبی شده حفظ می شوند، یعنی چیزی حذف نمی شود، فقط بی اعتبار می شود؛

در گسست، قطع ارتباط کامل تر و به شکل از دست رفتن دسترسی به بخش‌هایی از تجربه یا حافظه است، و لزوماً قطبی (خوب و یا بد و یا متضاد) نیست.
 
🩺 گسست در اختلالات و سازمان های شخصیت :

۱. اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder ,BPD ) :
گسست بسیار شایع است و در متاآنالیزها نشان داده شده که سطوح گسست در افراد دارای BPD نسبت به اغلب اختلالات شخصیتی و روانی دیگر بالاتر است، هرچند تفاوت‌ها متغیرند.
 
۲. اختلالات گسستی :
مانند اختلال گسست هویت ( Dissociative Identity Disorder, DID)،
فراموشی گسستی،
مسخ شخصیت/واقعیت (Depersonalization / Derealization Disorder)
در این موارد گسست هسته اصلی اختلال است.
 
۳. تجربیات تروما دوران کودکی :
افرادی با سوءاستفاده (جن*سی و غیرجنسی) یا آزار مزمن در کودکی، بیشتر از گسست استفاده می‌کنند تا روانشان از هم نپاشد.
 
۴. در اختلالات نوروتیک (آسیب های خفیف روان) ، گسست خفیف تر است؛
(مثلاً فراموشی‌های گذرا یا قطع کوتاه تجربه در برابر استرس) و عدم توانایی در ادراک کامل تجربه تروما، یا بخش‌های تجربه که ناخودآگاه جدا شده اند، اما ساختار کل روان به میزان زیادی یکپارچه تر است.
 
۵. اختلالات سایکوتیک (آسیب های شدیدتر روان) :
کسانی با تاریخچه تروماهای بین فردی شدید،
سواستفاده دوران کودکی،
فقدان attunement و دلبستگی اولیه،
یا اختلالات روابط اولیه
ممکن است دچار به سازمان شخصیت borderline یا اختلال شخصیت بشوند و ویژگی های گسستی داشته باشند.
در این افراد، گسست به‌عنوان مکانیسمی برای محافظت روانی در برابر تجارب تروما که روان نمیتواند آن ها را با تجارب معمول خود «ادغام» و همخوان کند، فعال است.
 
❇️ نتیجه گیری :

گسست در روانکاوی یک مفهوم حیاتی است بویژه در اختلالات روانی با ریشه‌ی تروما.
اگرچه قوانین روانکاوی کلاسیک بیشتر بر سرکوب تأکید داشتند، دیدگاه های مدرن تر نشان می دهند که گسست مکانیسمی مستقل و پرقدرت است که در سازمان های شخصیتی borderline و اختلالات گسستی دیگر نقش مرکز دارد.

مقایسه‌ی آن با سرکوب، دوپاره سازی (splitting) و سایر مکانیسم ها کمک می‌کند تا تمایزهای بالینی و درمانی مشخص شوند و مسیر درمان و تشخیص بهتر طی شود.
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 1)
عقب
بالا پایین