نظارت همراه رمان حدیث ناتمام | ناظر ماهک

سلام خوشگلم، خوبی؟

بله منظورم خدانگهدار بوده، چون پرید وسط حرفش خواستم نشون بدم که مثلاً حرفش نیمه‌تموم مونده.
نگاهش رو از ل*ب‌هاش گرفته و به چشم‌هایش دوختم، منظورم بوده. اگه بخواید عوضش میکنم خوشگلم‌‌.
شاید جمله‌ی زیاد خوبی نبوده، خواستم بگم که زود سرش رو انداخته پایین‌، همون سادش می‌کنم😁
پیش میاد

نه عزیزم جمله خیلی خوب بود جمله خوبه ولی به چشم هایش دوختم زیاد معنا ندارد اگه به چشم هایم دوختم بنویسی بهتره نگاهش را از لب هایش گرفته و به چشم هایم دوختم
اتفاقا من خیلی دوست دارم وقتی این مدل می نویسی
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها]: eli74
خوشگلم. پست دیگه گذاشتم -53-؟"_}
 
سلام بانو جان مشکل خاصی نبود.
فقط
فوران❌
فوراً ✅

و اینکه آخرش

بیا برو، خسته‌ای متوجه نیستی داری چی میگی! این همه حرف زدیم دیگه، مطمئنم شما هم کسری نمی‌خورید‍‍!
اینجا یکم برام گنگ هستش
یعنی راضی شد کسری نزنه ؟
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها]: eli74
سلام بانو جان مشکل خاصی نبود.
فقط
فوران❌
فوراً ✅

و اینکه آخرش

بیا برو، خسته‌ای متوجه نیستی داری چی میگی! این همه حرف زدیم دیگه، مطمئنم شما هم کسری نمی‌خورید‍‍!
اینجا یکم برام گنگ هستش
یعنی راضی شد کسری نزنه ؟
ممنون عزیزم درستش می‌کنم.
یک ربع به ده بود ساعت، گفت اینقدر حرف زدی که دیگه تایم کاری تموم شد. فکر کنم بیشتر باید توضیح بدم توی دیالوگ.
 
عقب
بالا پایین