مامان خوشگلم
بعد از رفتنِ یکبارهی بابا، دیدم چه سخت شکستی !
شکستی ولی برامون مثله یک کوه بودی، استوار، قوی
تا هیچوقت طعمِ تلخ یتیمی رو نَچِشیم
تا بزرگ شدیم؛ بزرگ شدم ، دانشگاه رفتم و ازدواج کردم ...
ممنونم بخاطر فداکاریات (بقیشو میام حضوری بهت میگم)
دوستت دارم
آذر ۱۴۰۴
مادر عزیزتر از جانم!
روزایی که بیمارستان بوی مرگ میداد و من رو تخت بین زندگی و نبودن گیر کرده بودم تو فقط کنارم نشستی چشمات از گریه میسوخت اما باز دستمو ول نکردی هیچکس نمیدونه تومور مغزی یعنی چی مشکوک بودن به انسداد روده یعنی چه جور دردی دو عمل پشت سر هم یعنی و چه ترسی اما تو دیدی تو فهمیدی از حرف دکترها از لرزش دست من از نفس نفس زدنم از نگاه مضطربم هر بار چراغ اتاق عمل روشن شد و منو بردن تو همون جا پشت در موندی و تو دلت هزار بار مردی و زنده شدی
مادر… تو ناجی من شدی با همین دعاهای نصف شبیت با دستایی که لرزید اما گرم موند با آغوشی که حتی وقتی بیهوش بودم حضورش مرگ رو عقب روند میدونم تو هم زخمی شدی زخمت به چشم نمیاد بخیه نداره اسم پزشکی هم نداره فقط یه اسم داره
مادر هر بار دکتر گفت باید سریع عمل شه دنیا روی سرت خراب شد اما تو فقط لبخند زدی که من نترسم اگه الان نفس میکشم قدم میزنم حرف میزنم به خاطر توئه تو که جنگیدی تو که گریههاتو قورت دادی تو که واسه یه لحظه از بالینم کنار نرفتی حتی وقتی خودم خسته بودم
مادر… اگه یه روز توان جبران داشته باشم واسه خودم نیست واسه توئه واسه اون شبایی که خدا هم صدای هق هقتو از کنار تخت من شنید تو قهرمان بی مدال زندگی منی همون کسی که هیچکس نمیدونه چقدر جنگید اما من با تک تک تپشهای قلبم میفهمم ممنونم که موندی و نجاتم دادی
من نمیتونم مثل تو باشم حتی الان که خودم مادرم.
روزت مبارک
روز مادر مبارک
نه فقط به آنهایی که فرزند به دنیا آوردند
بلکه به همه زنانی که سالهاست زیر وزنِ قانونها و قضاوتها خم شدند
اما هنوز عشق را یاد دیگران میدهند.
به مادرانی که سهمشان از جامعه، خستگیست و سکوت.
به آنهایی که نامشان در شناسنامهها هست
ولی صدایشان در قانونها گم میشود.
به زنانی که «مادر» شدند در جهانی که هنوز
حق انتخاب، حق استقلال
و حتی حق استراحت را از آنان دریغ میکند.
روز مادر مبارک
اما ای کاش روزی برسد که این تبریک
طعمی از عدالت هم داشته باشد.
که مادر نباشد فقط نمادِ فداکاری
بلکه انسانی آزاد، محترم و برابر باشد.
روزت مبارک
نه فقط به خاطر عشقی که دادی
بلکه برای رنجی که تحمل کردی تا این عشق زنده بماند.
ای کاش روزی برسد که مادر بودن
به معنای از خود گذشتن نباشد
بلکه به معنای زیستنِ کامل زنی آزاد باشد.
روزی که هیچ قانونی
هیچ قرارداد اجتماعی
هیچ نگاه کهنهای نتواند
از ارزش، صدای تو، و حقِ زیستِ تو کم کند.
در این میان
همه از عشقِ مادر میگویند
ولی کمتر کسی از زخمِ مادر مینویسد
از شبی که دستانش خالی ماند
اما دلش هنوز گرم بود از خاطرهی نوازشِ آخر.
روز مادر مبارک
به زنی که جهان را در آغو*ش گرفت
ولی جهان آغوشش را پس داد.
به مادرانی که هنوز امید دارند
که روزی قانونها مهربانتر شوند
که روزی هیچ کودکی بیمادر نخوابد
و هیچ مادری، بدون صدای فرزندش صبح را آغاز نکند.
زیباترین تبریک این روز شاید همین باشد:
که یادِ مادر را زنده نگه داریم، نه فقط در جشنها
بلکه در تلاش برای دنیایی که هیچ زنی
هیچ مادری
هیچ انسانی به خاطر محبتش مجازات نشود.