زمانی که خبر مرگ هنریته را به ما دادند، در منزل، میز را برای صرف غذا میچیدند، آنا دستمال سفره ی هنریته را که هنوز به نظر نمی رسید آنقدر کثیف شده باشد، داخل حلقهی زرد رنگ مخصوص آن بر روی کمد گذاشته بود، و همهی ما نگاه هایمان متوجه دستمال سفرهی هنریته شده بود که هنوز آثار قدری مربا و یک لک کوچک قهوهای سوپ یا سس بر روی آن دیده میشد.
برای اولین بار در زندگی ام به ارزش وحشتناکی اشیایی پی بردم که یک نفر بعد از مرگ و یا در زمان حیاتش بر جای میگذارد. مادر واقعا با وجود شنیدن خبر مرگ هنریته سعی کرد شروع به خوردن کند، مسلما او میخواست به این شکل بگوید: زندگی ادامه پیدا میکند یا چیزی شبیه به این، اما من دقیقا میدانستم: این تفکر او صحیح نیست،زندگی ادامه پیدا نمی کند،بلکه این مرگ است که ادامه خواهد یافت.
همدلی بدین معناست که هر آنچه دیگری حس می کند، به سرعت در درون خود احساس کنیم؛ با این اطمینان که به خطا نرفته ایم.
این احساس به گونه ای است که
تصور می کنیم دلمان را از سینه ی خود در آورده و در سینه ی آن دیگری جا نهاده ایم!
به دنبال جهنم و بهشت در آخرت نباش. هر دو همین اکنون موجودند.
هر زمان که بتوانیم کسی را بی چشمداشت و بی معادله دوست بداریم، در بهشتیم و هر زمان که آلوده به حسادت و نفرت و کینه شویم، در اصل به جهنم سرنگون شده ایم.
بخشایش، مهمترین گام در راه عشق ورزیدن به خود است. ما باید خودمان را با چشمان معصوم یک کودک بنگریم و خلافها و شک و دودلیهای خود را با عشق و مهربانی پذيرا شویم. باید پیش داوریهای سختگیرانه را کنار بگذاریم و با اشتباهاتی که مرتكب شدهایم، کنار بیاییم. ما باید بدانیم که ارزش بخشیده شدن را داریم. بخشایش، موهبتی الهی است که به ما میآموزد اشتباه کردن، بخشی از انسان بودن است.
اگر سياره مريخ سراسر درد و رنج باشد، حتی اگر سنگهايش از درد فرياد برآورند، ما هيچ متاثر نمیشويم؛ زيرا سياره مريخ به جهان ما تعلق ندارد. انسانی كه از جهان بريده باشد، درد جهان را احساس نمیكند.
من تمام زندگیمو صبر کردم تا یه اتفاقی بیفته حالا فهمیدم که هیچ اتفاقی نمیافته ؛ یا این که این اتفاق افتاده و درست تو اون لحظه من چشمهام رو بسته بودم.
نمیدونم کدوم بدتره. این که از دست داده باشمش یا این که بدونم چیزی برای از دست دادن وجود نداشته ...
شایسته است که هر کاری انجام میدهیم به آن عمیقاً باور داشته باشیم و با تمام وجود و احساسِ خود، به آن مشغول شویم.
اگر مطربیم باید عاشق باشیم و اگر مداحیم باید دردمند باشیم وگرنه به کاری که میکنیم ادای دین نکردهایم و تأثیر بایستهای بر جانها نگذاشتهایم.