وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
سنی ندارد عاشقی کردن

فرقی ندارد، کودکی، پیری

هروقت زانو را ب*غل کردی

یعنی تو هم با عشق درگیری
 
آخرین ویرایش:
تو نیستی و خیابان

بدون تو سرد است

و کافه‌ ها که ندارند میز یک نفره …
 
آخرین ویرایش:
اصفهان با آن همه وسعت

شده نصف جهان

یک وجب قد داری‌ و

کل جهانم گشته‌ ای …
 
آخرین ویرایش:
دوباره زنده كن

اين خسته‌ خزان زده را

حلول كن به تنم

جان ببخش و جانان باش
 
آخرین ویرایش:
دوستم‌ داشته‌ باش‌

از رفتن‌ بمان‌

دستت‌ را به‌ من‌ بده‌

که‌ در امتدادِ دستانت‌

بندری‌ ست‌ برای‌ آرامش‌
 
آخرین ویرایش:
هرچه بیشتر فکر می‌کنم

کمتر به یاد می‌ آورم خودم را

پیش از عاشقت بودن!

الان دقیقا کیستم؟

ته‌ مانده‌ای از خودم

یا تمام تو ؟!
 
آخرین ویرایش:
به ناچار عاشقت شدم

نه برای آنکه زیباترینی، نه

برای آنکه عمیق‌ ترینی
 
آخرین ویرایش:
تو را دوست داشتم

چون به تو مبتلا بودم

تو را دوست دارم

چون به تو مبتلا هستم

تو را دوست خواهم داشت

چون به تو مبتلا خواهم بود

مثل صبح، مثل عصر، مثل شب

یک تکرار بی‌ اتمام …
 
آخرین ویرایش:
می‌نویسم برایت دوستت دارم

نمی‌ دانم …

شاید نخوانی

شاید هم بخوانی

و بی‌ اهمیت از آن گذر کنی

اما من همین که

دوست داشتنت را تکرار می‌ کنم

برایم به معنای زندگی‌ ست
 
آخرین ویرایش:
در تمام بن بست‌ های زندگی‌ ام

آغو*ش تو می‌ شود همان آسمان

که راهش باز است و بعد از آن

بن بست بی‌ معنی‌ ترین واژه می‌ شود
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین