عاشقانه‌ها | انجمن کافه نویسندگان

[Lidiya]

تمام آرزوی رود

به دریا رسیدن است

تمام آرزوی من

تصاحب نگاه تو …

 

[Lidiya]

خط‌ خطی‌ هایم

با قشنگ‌ ترین سپیدها

برابری می‌ کند؛ وقتی

تو آن‌ها را می‌ خوانی …

 

[Lidiya]

همیشه همین‌ قدر زیبا بمان

همین اندازه پرستیدنی باش

همین‌ قدر قشنگ بخند

دست به اندازه‌ ی دلبری‌ ات نزن

تا آخر همین‌ طور هوش از سرم ببر

آغوشت همیشه آرامم کند

خلاصه بگویم

همیشه، همین‌طور، همه چیزت

لطفاً به موقع و به اندازه باشد !

 

[Lidiya]

دستت را روی قلبم بگذار

و با دوستت دارمی ساده

تپیدنش را تا ابد تضمین کن !

 

[Lidiya]

و تو خندیدی و من فهمیدم

که جهان روی خوشی هم دارد

عالمی هست جدا از این‌جا

که هنوز ارزش ماندن دارد

 

[Lidiya]

تو را دوست دارم

و این دوست داشتن

حقیقتی است که مرا به زندگی

دلبسته می‌ کند …

 

[Lidiya]

می‌ شود با یکی چای بخوری

با یکی سفر بروی

با یکی عکس بگیری

راه بروی ..

اما فقط یکیست که برایش

چای می‌ ریزی

با او حرف می‌ زنی

راه می‌ روی

و دوستش می‌ داری …

 

[Lidiya]

دست‌ هایم را بگیر

بگذار تمام شهر مرا با تو ببینند

من آرزو دارم که با تو

صد و بیست ساله شدن عشقمان را

جشن بگیرم …

 

[Lidiya]

خبرت هست که از خویش

خبر نیست مرا …

گذری کن که ز غم

راهگذر نیست مرا

 

[Lidiya]

من قرن‌ ها پیش در بهشت

گمت کرده بودم …

رد عطرت را که دنبال کردم

به دنیا آمدم !