به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

شعر °اشعار تک بیتی°

گردنت کج می‌شود،یک شهر می‌ ریزد به هم

تا که می‌ ریزد چنین آن زلف زیبا یک طرف
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اِی مَلائِک که به سَنجیدن ما مشغول اید،

بنویسید که اندوه بشر بسیار است...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حفره‌ای بود پر از خون وسط سـ*ـینه‌ ی من

مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یک نفر گفت خدا کاش که عاشق بشوم

شد و در پیچ و خم عشق خدا را گم کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
منم آن شاخه ى پُر بار که ناگه شب عید

به سرش بى خبر آوارِ تگرگ آمده بود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گر نگنجید به ظرفم غم او، خُرده مگیر

من یکی قطره وسامانِ غمشْ دریا بود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ویرانه دل ماست که با هر نِگـه دوست

صد بار بنا گشت و دگر بار فُرو ریخت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ای که نزدیکتر از جانی و پنهان زِ نگه

هجر تو خوشترم آید زِ وصال دگران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ل*ب های سرخ و طرّه ی افشان که جای خود

دنیا غزل نداشت اگر دختری نبود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو چنان به دل نشستی که بُرو*ن نمیتوان کرد

مهِ شب سپید و جانم سیَه و تو ماهِ آنی...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
بالا