شعر °اشعار تک بیتی°

دیرگاهیست که افتاده‌ام از خویش به دور
شاید این عید به دیدار خودم هم بروم.
 
چه سود خاطر ما را به جانبت نگرانی؟
که ما ز عشق تو زار و تو عاشق دگرانی
 
ایرانی‌ام و نوروز ‹هویت ملی من› است
اما عـلیـسـت ك تمام دارایی من است .
 
شَنگی، شِکرینی، چو شِکر در دِل خَلقی
شوخی، نَمکینی، چو نَمک شورِ جَهانی ...
 
بی رؤیت رویت، نتوان گفت که عید است
تاب از همگان رفت، کمی چهره عیــان کن
 
گر دوست واقف‌ست که بر من چه می‌رود
باک از جفای دشمن و جورِ رقیب نیست
 
شب رسید و درد عشقت باز هم شدّت گرفت
مثل دندان درد ، شب ها یادِ آدم می کنی
 
دیدنت منع است و مِهرت در دلم در حال رشد
درک ربط بین تحریم و تورم سخت نیست
 
عقب
بالا پایین