دیالوگ [ ناب ترین دیالوگ ها ]

The Legend of 1900

من بخاطر چیزی که دیدم برنگشتم، به خاطر چیزی که ندیدم برگشتم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شما می‌توانید جمجمه یک مرد را بشکنید، می‌توانید او را دستگیر کنید، می‌توانید او را درون سیاه‌چال بیاندازید، اما چطور می‌توانید اتفاقاتی که در حال وقوع است را کنترل کنید؟ چطور می‌توانید با یک فکر بجنگید...

مثلاً: گفتی با یک ایده چطور می شه مبارزه کرد؟

من بهت می گم...

با یک ایده دیگه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میدونی زمین رو کی به ارث میبره؟ فروشندگان اسلحه چون بقیه در حال کشتن هم دیگه هستن...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Dark Passage

همۀ ما میترسیم، چیزی به اسم شجاعت وجود نداره...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Fight Club

شخصيت تو به شغلت نيست
به پولی که توی بانک داری نيست
به اون ماشينی نيست که می رونی
به محتويات داخل کيف پولت نيست
به اون لباس ارتشيت نيست
تو يه آشغال پر از ادا و اصولی..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تنها دو بار زندگی میکنیم (بهنام بهزادی)

بعضی وقت ها یه چیزای کوچیکی تو گذشته، تبدیل میشن به یه حسرت بزرگ. بعد هرچی که زمان میگذره اون حسرت هم بزرگتر میشه، تا یه جایی که دیگه نمیشه ازش فرار کرد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
La Haine

مهم نیست چه طور سقوط کنی. مهم اینه چه طور فرود میای...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Monsieur Verdoux

اگر یک نفر را بکشی، اعدامت میکنند، اما اگر با بمب هزاران نفر را بکشی (منظور در جنگ است)، بهت مدال میدن.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Citizen Kane

للاند : من می تونم همه چیز به یاد بیارم. این واسه من مصیبته، مرد جوون. بزرگترین نفرینی که به بشر تحمیل شده همینه: "خاطرات"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- من میدونم که نمیدونم!
اما شما حتی نمی دونید که نمی دونید و فکر می کنید خیلی چیزا می دونید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین