محفل ادبی [ حرف دل ]

دلم جنگل...دلم باران...دلم مهتاب میخواهد
دلم یک کلبه ی چوبی کنار آب میخواهد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خدا وقتی تو را آفرید
معجزه کرد
من هر وقت
به چشمانت نگاه می کنم
ایمان می آورم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ز غم مباش غمین و مشو ز شادی شاد
که شادی و غم گیتی نمیکنند دوام...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پاییز است،صدایم بزن
خاطراتم زرد میشود
پشت این همه دلتنگی
_متین کیهان فولادی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اگ حرفِ آدما نه باعث افزایش اعتماد به نفست شد،
و نه باعث سرخوردگیت ،
میشه گفت بهت : آفرین ، تو قویتر از اونچیزی هستی که فکرشو بکنی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
واقعا بعضیا هستن که برا آدم اینقد مهمن که بدون وجود اونا زندگی معنی نداره..
مثِ خونواده
مثِ رفیقایِ صمیمیت ک تو هرلحظه ای،
غم،
یا شادی،
حواسشون بهت هست..
قدر این نعمت هارو بدونید!
اینا معجزه ی زندگی ان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همه چی تَهِش قشنگه..
اگ قشنگ نیست ،
بدون تَهِش نیست !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم

وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هیچ چیز در زندگی شیرین‌تر از این نیست که کسی انسان را دوست بدارد.
من هر وقت فهمیده‌ام که مورد محبت کسی هستم،
مثل این بوده است که دست خداوند را بر شانه خویش احساس کرده‌ام ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شبیه برگریزان پاییز
دل من هم میریزد
اما با هربار
شنیدن صدای مستانه ی تو ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین