محفل ادبی [ حرف دل ]

بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت
که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،
بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه
که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن
زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خاطــــــره
یعنی :
یک سکوت غیر منتظره
میان خنده های بلند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بعضی چیزا رو نمیشه نوشت نه که نشه نوشت..
اون حس نابی که فقط خودت تو وجودت حس کردی
نه به خط و نه به نوشته قابل درک نیست
باید بذاری توی قلب خودت بمونه
شیرینیش رو فقط خودت! میفهمی و بس
گاهی میخوای یه "دوستت دارم" بنویسی و بچسبونی هر جا که دلت خواست

هر کی هم دید در جواب توضیحی که ازت میخوان فقط یه لبخند بزنی
لبخند
و هیچی نگی
همین
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی وقتا به یه چیزایی که آرزو شو داری میرسی
بعد
تازه میفهمی
که چقدر آرزوش
از داشتنش قشنگتر بوده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
صبحی که شروعش با توست ،
خورشید دیگر اضافیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو مقصری، اگر من دیگر " منِ سابق " نیستم
پـس من را به "مـن" نبودن محکوم نکن
من همـانم .. همان مهربون و صبور . پر از محبت
یـادت نمی آید؟
من همانـم
حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بــیا با پنجه راه برویم
روی تن این دنــیا
بگذار خواب بماند
و نفهمد که از قانونش گریخته ایم
و ..
دل باختــه ایم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلم را که مرور میکنم
تمام آن از آن توست
فقط نقطه ای از آن خودم
روی آن نقطه هم
میخ میکوبم و قاب عکس تو را می آویزم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حــرف ِ تـــو کـه می شود...
مـن ،
چـقـدر نــاشیـانـه
ادّعــای ِ بـی تــفاوتـی میکــنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید
نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی
بلکه برای اینکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب میکند؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین