یه فنجون چایی داغ استامینوفن خواب زیاد استراحت ب*غل کیسه یخ انرژی برای ادامه تمرین گیتارم بیشتر بودن پیش کسی که دوستش دارم خوندن ادامه بلندیهای بادگیر (فقط سس آلفردو سفارش ندادم)
دوباره برگردم به تابستون و روزایی که با بچه ها بودم، کلی باهاشون وقت بگذرونم بهشون نقاشی یاد بدم
حرص بخورم از دستشون
خندههاشونو ببینم انرژی بگیرم و همه چی یادم بره با دیدنشون جز لحظات قشنگی که کنارشونم