K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,175 پسندها پسندها 18,701 امتیازها امتیازها 533 1/17/24 #21 انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان من را مرور کن به زمانی که نیستم آری ، منم همانکه چو جان با تو زیستم خم شد سرم به سمتِ تو و شانه ات زِ غم دیدم نبوده ای تو از اول...گریستم... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان من را مرور کن به زمانی که نیستم آری ، منم همانکه چو جان با تو زیستم خم شد سرم به سمتِ تو و شانه ات زِ غم دیدم نبوده ای تو از اول...گریستم...
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,175 پسندها پسندها 18,701 امتیازها امتیازها 533 1/17/24 #22 انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان در بین غریب و دوست آدم دارند هر گوشه ی این شهر جهنم دارند دلگیرم از این جماعتِ تنها و از آینه هایی که تو را کم دارند... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان در بین غریب و دوست آدم دارند هر گوشه ی این شهر جهنم دارند دلگیرم از این جماعتِ تنها و از آینه هایی که تو را کم دارند...
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,175 پسندها پسندها 18,701 امتیازها امتیازها 533 1/17/24 #23 انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان دست هایت را به من بده میخواهم از تمامِ غم ها برگردم ... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,175 پسندها پسندها 18,701 امتیازها امتیازها 533 1/17/24 #24 انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان شاید نباشم. تو اما هر روز صبح پنجره ی قلبت را باز کن و دوستت دارم ها را و صبحت بخیرها را و مراقب خودت باش هارا نفس بکش... سپرده ام به آسمان سپرده ام به صبح.... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان شاید نباشم. تو اما هر روز صبح پنجره ی قلبت را باز کن و دوستت دارم ها را و صبحت بخیرها را و مراقب خودت باش هارا نفس بکش... سپرده ام به آسمان سپرده ام به صبح....
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,175 پسندها پسندها 18,701 امتیازها امتیازها 533 1/17/24 #25 انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان و گوشه ی قلبم اتاق کوچکی ست که هیچکس را راهی به آنجا نیست گوشه ای دنج و مخفی، برای نگاه داشتن احساسی که کلمات را برای بیانش دهانی نبود... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان و گوشه ی قلبم اتاق کوچکی ست که هیچکس را راهی به آنجا نیست گوشه ای دنج و مخفی، برای نگاه داشتن احساسی که کلمات را برای بیانش دهانی نبود...
MonjiMonji عضو تأیید شده است. نویسنده افتخاری نویسنده افتخاری شاعـر مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 6,580 پسندها پسندها 12,574 امتیازها امتیازها 628 1/17/24 #26 قلبم را دانه دانه کردهام ریختهام پشت پنجرهی اتاقت! فردا، همهی گنجشکهای آن حوالی عاشقت میشوند :) آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
قلبم را دانه دانه کردهام ریختهام پشت پنجرهی اتاقت! فردا، همهی گنجشکهای آن حوالی عاشقت میشوند :)
MonjiMonji عضو تأیید شده است. نویسنده افتخاری نویسنده افتخاری شاعـر مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 6,580 پسندها پسندها 12,574 امتیازها امتیازها 628 1/17/24 #27 همیشه ، یک تکه رویای شخصی توی جیب ِ پیراهنت باشد. چیزی شبیه عشق چیزی شبیه امید چیزی شبیه ایمان. گاهی تنها چیزی که آدم را سر پا نگه میدارد ، نادیدنی ِ شخصی ِ آدم است. چیزی شبیه ِ یک تکه رویا توی جیب ِ پیراهنت... ? معصومه صابر آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
همیشه ، یک تکه رویای شخصی توی جیب ِ پیراهنت باشد. چیزی شبیه عشق چیزی شبیه امید چیزی شبیه ایمان. گاهی تنها چیزی که آدم را سر پا نگه میدارد ، نادیدنی ِ شخصی ِ آدم است. چیزی شبیه ِ یک تکه رویا توی جیب ِ پیراهنت... ? معصومه صابر
MonjiMonji عضو تأیید شده است. نویسنده افتخاری نویسنده افتخاری شاعـر مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 6,580 پسندها پسندها 12,574 امتیازها امتیازها 628 1/17/24 #28 دل می دهم به صبح چشمانت و آسمان حرف تازه ای دارد انگار .. تو .. تمام قلب منی و من گوشه ی قلب خدا ... ? معصومه صابر آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
دل می دهم به صبح چشمانت و آسمان حرف تازه ای دارد انگار .. تو .. تمام قلب منی و من گوشه ی قلب خدا ... ? معصومه صابر
MonjiMonji عضو تأیید شده است. نویسنده افتخاری نویسنده افتخاری شاعـر مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 6,580 پسندها پسندها 12,574 امتیازها امتیازها 628 1/17/24 #29 جهان اگر برپاست ، هنوز کسی، کسی را دوست دارد اگر چه دیر اگر چه دور ... #معصومه_صابر آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
نازلـینازلـی عضو تأیید شده است. مدیر کل انجمن پرسنل مدیریت مدیر کل انجمن فرشته زمینی نوشتهها نوشتهها 7,162 پسندها پسندها 19,453 امتیازها امتیازها 918 1/17/24 #30 کاش میشد حالِ خوب را لبخندِ زیبا را بعضی دوست داشتنها را ، خشک کرد ! لایِ کتاب گذاشت ، و نگهشان داشت ... ? معصومه صابر آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
کاش میشد حالِ خوب را لبخندِ زیبا را بعضی دوست داشتنها را ، خشک کرد ! لایِ کتاب گذاشت ، و نگهشان داشت ... ? معصومه صابر
نازلـینازلـی عضو تأیید شده است. مدیر کل انجمن پرسنل مدیریت مدیر کل انجمن فرشته زمینی نوشتهها نوشتهها 7,162 پسندها پسندها 19,453 امتیازها امتیازها 918 1/17/24 #31 من میروم و کلید این خانه دلگیر را زیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت دلتنگ که شدی، آمدی نبودم؛ نگرد! باران، هرگز شبیه آنچه بود به آسمان بر نمیگردد... ?معصومه صابر آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/17/24
من میروم و کلید این خانه دلگیر را زیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت دلتنگ که شدی، آمدی نبودم؛ نگرد! باران، هرگز شبیه آنچه بود به آسمان بر نمیگردد... ?معصومه صابر
سمانه مدیر تالارتصویر وتالار ادبیات عمومی+گوینده آزمایشی پرسنل مدیریت مدیر رسـمی تالار مدیر آزمایـشی تالار رمانخـور مقامدار آزمایشی جـادوگرانسپـید مدیر رسمی نوشتهها نوشتهها 616 پسندها پسندها 1,154 امتیازها امتیازها 153 پنجشنبه ساعت 11:03 #32 سرِ صبحی دریا را تویِ یک فنجان گل سرخی ریختم و سر کشیدم سرِ صبحی آفتاب را با آواز گنجشک های عاشق وسط آسمانِ چشم هایم رقصاندم سر صبحی صبح را خنداندم آدم تو را که داشته باشد همه ساعت هایش سر صبحند تازه و پر نور و بخیر... | معصومه صابر |
سرِ صبحی دریا را تویِ یک فنجان گل سرخی ریختم و سر کشیدم سرِ صبحی آفتاب را با آواز گنجشک های عاشق وسط آسمانِ چشم هایم رقصاندم سر صبحی صبح را خنداندم آدم تو را که داشته باشد همه ساعت هایش سر صبحند تازه و پر نور و بخیر... | معصومه صابر |