شعر شعری که دوست داری

نفسی نماند دیگر، نفسی کشید و جان داد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رفیق دردهای ماندگار، دفترش به دست
شبی کنار ایستگاه، روی نیمکت نشست

مسافری که خسته بود، چشم بست و فکر کرد
به فرصتی که نیست، یا به نیم طاقتی که هست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رفیق شاعران شهر! صبر کن! کمی بمان!
برای کوچ، فصل‎های بی شمار وقت هست

ببین! دوباره چند بیت روی دفترت چکید
ببین دوباره آن پرنده روی شانه ات نشست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اینجا کجا ی زمین است؟ اینجا کجای زمان است؟
از پیرمردان بپرسید این داغ داغ جوان است

گلدان خالی گلت کو؟ ای باغ کو؟ بلبلت کو؟
ای اشک مارا سبک کن بار غم او گران است

باید که‎ای دل بسازی، باید که‎ای دل بسوزی
باید دهان رابدوزی،وقتی زبان ناتوان است

ای بید آشفته رفتی، ای سرو ناگفته رفتی
ای غنچه نشکفته رفتی، این غصۀ باغبان است

فصل هجوم تگرگ است،می آید و مثل مرگ است
نه فکر غنچه، نه برگ است، پاییز نامهربان است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فصل‎ها خواهد گذشت و باد
داستان آن درخت مهربان را
باز خواهد گفت
با بهارانی که می‎آید

او هنوز آنجاست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خسته از شبگردی بسیار
در منظومه‎های دور
خسته از تکرار کشف رنگ‎های تازه
در رنگین کمان نور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زمین را هم نمی‌خواهی، زمان را هم نمی‌خواهی
چه کردی با خودت جانا، که جان را هم نمی‌خواهی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دریا دریا گهر به ساحل داری
صد دفتر ناسروده در دل داری
تو اهل دیار روشنایی‌هایی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ذبح رودخانه در مسیر باغ ارغوان! تو بهتری؟
ل*ب به خنده رغبتی مرا نمی‌دهد نشان... تو بهتری؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین