محفل ادبی ✿ ادبــیات جــهان ✿

زیبایی‌ام را پایانی نیست
وقتی که در چشمان تو به خواب می‌روم
و هراس کودکانه‌ام را از یاد می‌برم
در عطری که از تو بر سینه دارم
چه بی‌پروا دوست‌ات دارم
و چه بی‌نشان تو را گم می‌کنم
وقتی که دروغ می‌گویم
به زنی که در چشم‌های من تو را جست‌وجو می‌کند
و مردی که هر روز از نام تو می‌پرسد.

فرناندو پسوآ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حاشا اگر عشق ما
عشق در نگاهِ نخست باشد
عشق ما
به یادآوردن توست
در نخستین نگاه
زیرا که من پیشتر تو را دیده‌ام
در چشمانِ مادرم
هنگامی که مرا پند می‌داد تا
با چگونه مردی وصلت کنم
این‌گونه مردی که تویی
آنگونه مردی که می‌خواهم
پسرم همانندش شود
همانند تو مردی
مردی از این‌گونه که تویی

روپی کائور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بیا محبوب من
تمام روز را
باران مال خود کرده
می آید و
می نشیند میان درختان انبوه
و می شوید
دروغ های آبداری را
که بر جاده ی خاطرات سنگینی می کند
می ماند دَمی
بر راهی که خاطرات
ما را از هم جدا می کند
بیا محبوب من
بیا هر آنجا که
توان گفتن با قلب ات را باز یابم

جیمز جویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اگر عشق را
با تمام قلب خود بخشیدی
و او آن را نخواست
نمی‌توانی آن را
بازپس بگیری
قلب تو
برای همیشه
از دست رفته است

سیلویا پلات
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اعتنایی ندارم که سهم زمین من
بسیار اندک است
و این که سال‌ها عشق
در دقیقه‌ای نفرت فراموش می‌شود
شکوه نمی‌کنم که خرابه‌ها
از من شادتر و شیرین‌ترند
اما از این ناراحت‌ام
که تو برای سرنوشت من تأسف می‌خوری
برای من که تنها یک رهگذرم

ادگار آلن ‌پو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دل‌پذیر و خطیر
رخسارِ عشق
شبی بر من نمایان شد
از پسِ روزی بس بلند
پنداری تیراندازی بود
با کمان‌اش
یا نوازنده‌ای
با کمانچه‌اش
نمی‌دانم
هیچ نمی‌دانم
تمام آن‌چه می‌دانم
این است که به من زخم زد
شاید با پیکانی
شاید با ترانه‌ای
تمام آن‌چه می‌دانم
این است که به من زخم زد
زخمی به قلب
و تا ابد
سوزنده فزون از حد سوزنده‌ست
زخمِ عشق

ژاک پره‌ور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من از آن توأم
من از آن توأم
چون ستارگان
که از آنِ آسمان‌اند
من از آنِ توأم
چون رودخانه‌ها
که از آنِ دریایند
من از آن توأم
به سانِ اشک‌هایی که
به چشم‌های تو تعلق دارند
و من از آنِ توأم
چون ریه‌‌هایت
که جان‌شان
به نفس‌های تو بند است

کریستوفر پویندکستر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ای عشق
بگذار ما به یکدیگر وفادار باشیم
زیرا دنیایی که به ظاهر
چون سرزمین رویاها پیش رویمان آرمیده
چنین رنگارنگ ، زیبا و شاداب
در حقیقت نه لذتی دارد
نه مهری و نه فروغی
نه یقینی ، نه آرامشی ، نه درمان دردی
و ما این‌جا گویی در یک دشت تاریک‌ایم
که با شیپورهای بی‌امان ستیز و گریز در نوردیده
جایی که انبوه جمعیت نادان‌اش
شبانه به پیکار هم می‌روند

متیو آرنولد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نمی دانستم که انسان

با خواندن نامه عاشقانه

می تواند زندگی کند

و اگر دوباره آنها را بخواند

ممکن است بمیرد...

((سعاد الصباح))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ظاهر دنیا

به دو دسته آدمهای خوب و بد تقسیم میشه.

خوبها شبها رو راحت می خوابن

و بدها روزهاشون رو جالب تر می گذرونن...!


((وودی آلن))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین