شعر [ غمگسار ]

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
یکی دیوانه‌ای را گفت: بشمار
برای من، همه دیوانگان را
جوابش داد: کاین کاریست مشکل
شمارم، خواهی ار فرزانگان را

شیخ بهایی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نوشته‌ها
نوشته‌ها
7,558
پسندها
پسندها
22,014
امتیازها
امتیازها
918
سکه
1,086
نمی دانم چرا
اما
به قدری دوستت دارم
که از بیچارگی
گاهی به حال خویش
می گریم ..

#فاضل_نظری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به خواب رفتمت از خواب‌های پر دردم
تو را به سینه گرفتم که گریه‌ات کردم


گریستی و کنارت برای من جا بود
و اشک‌های کسی توی خنده پیدا بود


گریستی و جهان توی دست من جان داد
گریستی و غمت روی شانه‌ام افتاد


بیا میان توهم کمی کنارم باش
درون خاطره‌هایت در انتظارم باش


ب*غل بگیر و غمم را به سینه‌ات بسپار
بگیر دست مرا روی شانه‌ات بگذار


ب*غل بگیر و مرا لای گریه‌ات گم کن
به سال‌های نبودن، به من ترحم کن


به روزهای نبودن که رفته از دستم
برای دیدنت از دور منتظر هستم



| پویا جمشیدی |
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین