به خواب رفتمت از خوابهای پر دردم
تو را به سینه گرفتم که گریهات کردم
گریستی و کنارت برای من جا بود
و اشکهای کسی توی خنده پیدا بود
گریستی و جهان توی دست من جان داد
گریستی و غمت روی شانهام افتاد
 
بیا میان توهم کمی کنارم باش
درون خاطرههایت در انتظارم باش
 
ب*غل بگیر و غمم را به سینهات بسپار
بگیر دست مرا روی شانهات بگذار
 
ب*غل بگیر و مرا لای گریهات گم کن
به سالهای نبودن، به من ترحم کن
 
به روزهای نبودن که رفته از دستم
برای دیدنت از دور منتظر هستم
 
| پویا جمشیدی |