دورهمی • محفل سایه‌های هراس‌انگیز شب •

خودم خبر داشتم تو خواب که قراره کشته بشم ولی خب( طبیعیه که ترسیده بودم) ..دقیق یادم نیست. انگار از تونل دویدم که کاملا تاریک بود..وقتی ازش خارج شدم یهو چشام باز شد از خواب..اولین بار بود تونل می‌دیدم واسم‌جذاب بود
 
خودم خبر داشتم تو خواب که قراره کشته بشم ولی خب( طبیعیه که ترسیده بودم) ..دقیق یادم نیست. انگار از تونل دویدم که کاملا تاریک بود..وقتی ازش خارج شدم یهو چشام باز شد از خواب..اولین بار بود تونل می‌دیدم واسم‌جذاب بود
اولین بار همچنین خوابی دیدی یا تازه‌گی ها؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
خواب مرگ که زیاد می‌بینم ولی اینکه واقعی باشه اولین بار بود..
هوف ی کاری و موقع خواب انجام میدی؟
مثلاً چهارقل و بخونی و تو دستان فوت کنی بعد به کل بدنت دستات و بزنی
یا مثلاً دعای خواب و بخونی ؟
بابام زیاد اهل این کارا نیست و انجام نمیده
ولی تو تا جایی که می‌تونی انجام بده
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
هوف ی کاری و موقع خواب انجام میدی؟
مثلاً چهارقل و بخونی و تو دستان فوت کنی بعد به کل بدنت دستات و بزنی
یا مثلاً دعای خواب و بخونی ؟
بابام زیاد اهل این کارا نیست و انجام نمیده
ولی تو تا جایی که می‌تونی انجام بده
یا اینکه آیت‌الکرسی و بخون
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
یا اینکه آیت‌الکرسی و بخون
من به چشمام دیدم اثر کرد
ی بار بابام رفته بود بیرون ساعت 7 در شب عموم زنگ زد و سراغ بابام و گرفت مامانم گفت نمی‌دونم نیست خونه
بعد از نیم ساعت دیدم عموم بابام و آورد خونه
می‌گفت از شهر زده بیرون ماشینش کنج خیابون پارک بوده در ماشین باز بوده و بابام چند متر اون‌ور تر توی بیابون افتاده بوده
وقتی بابام و آوردن خونه چشماش به طرز وحشتناکی ترسناک بود
خلاصه مامانم است الکرسی زیاد خوند
بابام واقعا بهتر شد ولی مامانم میگفت بدنم سنگین شده
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
ولی اینو بدون این درست نیست
با ارتباطتت زندگیت به گند زده میشه
 
عقب
بالا پایین