آخرین محتوا توسط سونی

  1. سونی

    دفترچه خاطرات [ دفترچه خاطرات "RPR ]

    دیگه دلم نمی‌خواد سلام کنم خوشم نمیاد بنظرم آدم بده داستان بودن اونقدرا هم بد نیست حداقل برای حماقتی به نام خوب بودن بهتره حداقل می‌دونی همه نظرشون درموردت بده دلم نمی‌خواست سمت این دفتر چه بیام ولی مثل اینکه قراره همیشه بد باشه دنیا مثل همیشه از وقتی یادم میاد تا الان حتما میگی تو چقدری...
  2. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی نجوای پنهان | سونیا

    سلام امیلی عزیزم مرسی از شما خوشحالم خوشت اومده🌹 پایدار باشی زیبا❤️
  3. سونی

    دنباله دار تگ کن و یه جمله یا دلنوشته هدیه بده

    می‌دونی که اینقدر عاشقتم که شاید روزی دست به قتلت بزنم😌😎🔪 (خدا شفام بده) @Tiam.R
  4. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی نجوای پنهان | سونیا

    سلام زهرا عزیزم مرسی گلک خوشحالم خوشت اومده🌹 حتما لحاظ میکنم تو ویرایشات پایدار باشی زیبا❤️
  5. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی دِنگِ دِرد | سونیا

    سلام ملیکا جان امیدوارم لذت برده باشی بله منم خیلی زبانشونو دوست دارم و زبان لری دلنوشته رو با کمک یکی از دوستان لرم نوشته‌‌م جواب سوالت خب باید بگم هردو
  6. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی نجوای پنهان | سونیا

    سلام جناب مرسی ازتون خوشحالم خوشتون اومده🌹 پایدار باشی آقا ❤️
  7. سونی

    دنباله دار فکر می کنی به صفحه‌ی کدوم یکی از بچه‌ها بیشتر از همه سر زدی؟

    جدیدا این دوستان @Tiam.R @Alirix @malihe @marym @آسِمان؛
  8. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی نجوای پنهان | سونیا

    سلام ملیحه عزیزم شما هم خسته نباشی مرسی گلک خوشحالم خوشت اومده🌹 حتما لحاظ میکنم تو ویرایشات پایدار باشی زیبا❤️
  9. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی نجوای پنهان | سونیا

    سلام حدیثه جان شما هم خسته نباشی مرسی گلک خوشحالم خوشت اومده🌹 پایدار باشی زیبا❤️ سلام حدیث جان مرسی گلک خوشحالم خوشت اومده🌹 پایدار باشی زیبا❤️
  10. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی نجوای پنهان | سونیا

    سلام تیام جان مرسی گلک خوشحالم خوشت اومده🌹 حتما لحاظ میکنم تو ویرایشات پایدار باشی زیبا❤️ سلام سارا جان مرسی گلک خوشحالم خوشت اومده🌹 پایدار باشی زیبا❤️
  11. سونی

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/40717/ درخواست
  12. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ باغا رَتِم، گُلیا چی تو بین. ولی دَسِم نِرسی، وِت چی روزیا رَته. تو کو هِنی نِیاهی، تا دَسِم وِت بِرِسی. بیا تا هَم گُل باهِم. در باغ‌ها رفتم، گل‌ها مثل تو بودند. ولی دستم نرسید، بهت مثل روزهای رفته. تو که هنوز نمی‌آیی، تا دستم بهت برسد. بیا تا هم گل باشیم. پایان
  13. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    شُو رَسی، دِلِم چی قَفَس تنگ بی. سیت اِمیرِم، تا بِفَهمی چِه اِکشِم. تو کو هِنی نِیاهی، تا قَفَس بشِکنِم. بیا تا هَم آزاد باهِم. شب رسید، دلم مثل قفس تنگ شد. برایت می‌میرم، تا بفهمی چه می‌کشم. تو که هنوز نمی‌آیی، تا قفس بشکنیم. بیا تا هم آزاد باشیم.
  14. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی دِنگِ دِرد | سونیا

    سلام سمانه جان امیدوارم لذت برده باشی
  15. سونی

    چالش [ تمرین نویسندگی ] 1️⃣3️⃣

    و در میان پچ‌پچ‌های بی‌وقفه‌ی برگ‌ها در باد، که حالا تنها صدای او را برایم تکرار می‌کردند، من در این حقیقتِ تازه‌ی خودم آرام گرفتم؛ حقیقتی که در آن، هر نفس، آغوشی بود که گویی از ابدیت آمده و هر لحظه، بوسه‌ای که نه زمان می‌شناخت و نه مکان. دیگر دستانم خالی نبود، چرا که آن‌ها در وهمی شیرین، گرمای...
  16. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی دِنگِ دِرد | سونیا

    سلام مریم جان امیدوارم لذت برده باشی
  17. سونی

    نقد کاربر رمان وقتی زمین بلرزد | سارا مرتضوی

    سلام سارا جان مقدمه‌ای تأثیرگذار و دعوت‌گر با جمله‌ای ساده اما سنگین آغاز می‌شود: «گاهی همه‌چیز از یک درد کوچک شروع می‌شود.» مقدمه نه فقط معرفی داستان، بلکه دعوتی‌ست به هم‌دردی و هم‌زیستی با راوی. نویسنده با استفاده از توصیف‌های دقیق و حسی، فضایی ملموس می‌سازد: از نور کم‌جان آفتاب تا صدای...
  18. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی دِنگِ دِرد | سونیا

    سلام ایملی جان ممنون عزیزم امیدوارم لذت برده باشی.
  19. سونی

    همگانی ~•کـافـه نــادری☕•~

    به موقعش میکنیم
  20. سونی

    همگانی ~•کـافـه نــادری☕•~

    چیه نکنه تو هم میخوای؟
  21. سونی

    همگانی ~•کـافـه نــادری☕•~

    ای بابا
  22. سونی

    همگانی ~•کـافـه نــادری☕•~

    بله لطفاً
  23. سونی

    همگانی ~•کـافـه نــادری☕•~

    تریاکو ندارید؟!
  24. سونی

    همگانی ~•کـافـه نــادری☕•~

    ای بابا خب منو بدید ببینم سطحتون در چه حده
  25. سونی

    همگانی ~•کـافـه نــادری☕•~

    جشن چی؟؟
  26. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی دِنگِ دِرد | سونیا

    سلام مریم جان امیدوارم لذت برده باشی
  27. سونی

    چالش 💪 چالش ورزش گروهی با هدف سلامتی و تناسب اندام

    منم تا همین پارسال نمی‌دونستم برای آقایون عالیه ولی برای خانما نه سمت بعدازظهر ساعتهای چهار به بعد برای خانما عالیه
  28. سونی

    تولد تولد عمو گودرزمون 😎💚

    تولدتون مبارک بی صدا خان
  29. سونی

    چالش چه گناهی میکنی؟

    قطعا کشتن اونایی که اعصاب برام نذاشتن
  30. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی دِنگِ دِرد | سونیا

    سلام تیامم خوشحالم که خوشت اومده سلام حدیثه جان خسته نباشی خانم امیدوارم لذت برده باشی. سلام سینا خان ممنون امیدوارم لذت برده باشی سلام سارا جان آره بنظر خودم هم شکل شعر شده در بازنویسی بعدی حتما درستش میکنم. امیدوارم لذت برده باشی.
  31. سونی

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    سلام و خسته نباشید درخواست جلد دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40552/
  32. سونی

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    سلام و خسته نباشید درخواست جلد دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40918/
  33. سونی

    تسلیت ●| رادیو آواي کربلاي حسيني |●

    خسته نباشین دوستان😎
  34. سونی

    [ حرف حساب ]

    محکومیم به زندگی دیگه چیکار میشه کرد؟! دیشب سخت گذشت، خوب زندگی امروز جریان داره دیگه. طرف دوستمون نداره، خوب نداشته باشه. اونجوری که برا بقیه ارزش قائلیم، پامون نمی ایستن؟ خوب لیاقتشون همینقدر بوده. نتیجه چیزی که میخواستیم، اونی نشد که باید میشد؟! خوب اشکال نداره، آخر دنیا نیست که. ما محکومیم...
  35. سونی

    چالش [ تمرین نویسندگی ] 12

    مه روی دریاچه. قایقی بی‌حرکت، طناب رها. فانوس خاموش، بوی نفت. صدای دوردست زنگ. پرنده‌ای تنها، بال زخمی. برگ‌های خشک، چرخان در باد. رد خون روی سنگ. آسمان خاکستری، بی‌مرز. نگاه بی‌سو، چشم بی‌فروغ. پایان بی‌آغاز.
  36. سونی

    چالش [ تمرین نویسندگی ] 12

    شال مشکی، افتاده روی صندلی. نامه‌ای تاخورده، جوهر پخش‌شده. عطر تلخ، مانده در هوا. پنجره نیمه‌باز، پرده لرزان. چشم‌هایی خیس، نگاه خالی. قاب شکسته، عکس دو نفره. شب بی‌ستاره، سکوت ممتد. انگشتانی سرد، لم*س آخر. خاطره‌ای گم‌شده، در گوشه‌ی ذهن.
  37. سونی

    چالش [ تمرین نویسندگی ] 12

    سنگ‌فرش خیس. رد پاهای گِلی تا ل*ب پله. چراغی کم‌نور، لرزان پشت شیشه. قاب عکس شکسته، چهره‌ای محو. پرده‌ای نیمه‌کشیده، رنگ‌پریده. سکوت سنگین، بوی ترس. ساعت دیواری، عقربه‌ای ایستاده. لیوانی ل*ب‌پَر، لکه‌ای سرخ. پنجره بسته، قفل زنگ‌زده. شب سرد، بی‌صدا.
  38. سونی

    چالش [ تمرین نویسندگی ] 12

    سکوت عمیق شب. آسمانی پرستاره، ماه کامل، نوری نقره‌ای بر پهنه دشت. نسیمی خنک، عطر یاس وحشی، رقص برگ‌ها. خانه‌ای قدیمی، پنجره‌هایی تاریک، یادگاری از گذشته‌ای دور. قلبی تنها، انتظاری بی‌پایان، رؤیایی شیرین. آرامشی بی‌کران، سکون محض.
  39. سونی

    برگزیده دلنوشته نجوای پنهان | به قلم سونیا

    با هر زمزمه، یادِ تو در دلم زنده می‌شود، ای یادِ آسمانی، آرامِ جانم باش. پایان
  40. سونی

    چالش 💪 چالش ورزش گروهی با هدف سلامتی و تناسب اندام

    اعلام آمادگی موافقم
  41. سونی

    آهنگ قفلی [موزیک قفلی باتا | ریپِر]

    https://dls.musics-fa.com/song/alibz/1403/Davood%20Younesi%20-%20Maste%20Cheshatam%20(320).mp3
  42. سونی

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    سلام و خسته نباشید درخواست جلد دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40435/
  43. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    این پایان نیست، چون تو هنوز در منی. هر لحظه، تکرارِ آغازِ نبودنت است. من، با تو تمام نشدم، فقط بی‌تو ادامه دادم. و عشق، در نبودنت، جاودانه شد. تو، پایانی هستی که هیچ‌گاه تمام نمی‌شود. پایان
  44. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    تو مُردی، بی‌تابوت، بی‌خاک، بی‌وداع. نه در واقعیت، بلکه در من. هر روز، مراسمی‌ست برای نبودنت، بی‌مهمان. و من، سوگوارِ کسی‌ام که هنوز زنده است، در خاطره. تو، مرگی بودی که زندگی را از من گرفت.
  45. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    صدایم را بلند کردم، اما تو پاسخ ندادی. اکو، فقط تکرارِ خودم بود، نه تو. تو، صدایی داشتی که در سکوت می‌پیچید. حالا، سکوت، پر از توست، بی‌صدا. من، با صدایی که تو را نمی‌خواند، فریاد می‌زنم.
  46. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    رنگ‌ها را دیدم، اما هیچ‌کدام تو نبود. تو، رنگی داشتی که در هیچ طیفی جا نمی‌شد. هر نقاشی، تقلیدی‌ست از حضورت، بی‌دقت. و بوم‌ها، تو را نمی‌کشند، فقط حسرتت را. من، با رنگ‌هایی که تو را نمی‌سازند، نقاشی می‌کنم.
  47. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    تقویم را نگاه کردم، هیچ فصلی تو را نداشت. تو، فصلِ خودت بودی؛ نه بهار، نه زمستان. هر روز، بی‌تو، تکرارِ بی‌زمانی‌ست. و تاریخ، تو را فراموش کرده، من را هم. من، در فصلی زندگی می‌کنم که ثبت نشده.
  48. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    نامت را نوشتم، اما معنا نداشت. تو، معنای واژه‌ها بودی، حالا فقط صدا مانده. هر حرف، بی‌تو، بی‌ریشه است. و جمله‌ها، بی‌تو، فقط ترکیب‌اند، نه احساس. من، با زبانی که تو را نمی‌سازد، حرف می‌زنم.
  49. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    شیشه‌ی عطرت را باز کردم، اما بویی نبود. تو، بوی خاصی داشتی؛ ترکیبی از بودن و ناپدیدی. حالا، هوا بی‌تو بی‌هویت است. هر نفس، تقلیدی‌ست از لحظه‌ای که تو را داشتم. من، با عطری که دیگر نمی‌بوید، نفس می‌کشم.
  50. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    آلبوم را ورق زدم، اما هیچ تصویری از تو نبود. نه چون نبودی، چون هر تصویر، تو را کم داشت. چشم‌هایت، در هیچ قاب جا نمی‌شدند. و لبخندت، از همه‌ی عکس‌ها فرار کرده بود. من، با آلبومی پر از نبودن، زندگی می‌کنم.
  51. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    درختی را دیدم که شبیه من بود؛ ایستاده، بی‌برگ، بی‌زندگی. تو، بهارِ من بودی، حالا پاییزم بی‌پایان است. هر شاخه، دستی‌ست که تو را می‌طلبد، بی‌پاسخ. و ریشه‌ها، در خاکِ خاطره فرو رفته‌اند. من، درختی‌ام که دیگر نمی‌روید.
  52. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    چمدان را بستم، بی‌مقصد، بی‌نقشه، بی‌تو. هر لباس، بوی تو را داشت، اما تو نداشتی. سفر، بی‌تو، فقط جابه‌جاییِ اندوه است. و راه‌ها، تو را نمی‌شناسند، من را هم نه. من، با چمدانی پر از خاطره، به هیچ‌جا می‌روم.
  53. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    خواب دیدم که بیدارم، اما تو هنوز رفته‌ای. رویاهایم، بی‌تو، فقط تکرارِ نبودنت‌اند. هر شب، صحنه‌ای‌ست از رفتنِ تو، با نورِ کم. و صبح، ادامه‌ی همان کابوس است، با چشمِ باز. من، در خواب، بیشتر می‌میرم تا در بیداری.
  54. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    صدایی شنیدم، شبیه تو، اما تو نبودی. هر واژه، تقلیدی‌ست از لحنِ تو که فراموش شده. و گوش‌هایم، فقط خاطره را می‌شنوند، نه حقیقت را. من، در میانِ صداها، دنبالِ سکوتِ تو می‌گردم. تو، بی‌صدا، بلندترین فریادِ منی.
  55. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    لباسی را پوشیدم که تو دوست داشتی، اما تو نبود. هر چین، خاطره‌ای‌ست از لم*سِ تو که دیگر نیست. و هر رنگ، پژمرده‌تر از روزی‌ست که رفتی. من، در تنِ خود، غریبه‌ام؛ چون تو نیستی. لباسم، بی‌تو، فقط پوششی‌ست برای نبودن.
  56. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    چراغ را روشن کردم، اما تاریکی خاموش نشد. نور، تو را نمی‌سازد؛ فقط نبودنت را واضح‌تر می‌کند. هر شعاع، خطی‌ست از فاصله‌ی من تا تو. و سایه‌ها، تو را تقلید می‌کنند، بی‌حضور. من، در روشنایی، بیشتر گم می‌شوم.
  57. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    ساعت ایستاده، اما زمان هنوز می‌گذرد با تو، بی‌تو. هر تیک، ضربه‌ای‌ست بر استخوانِ خاطره. و هر تاک، پژواکی‌ست از لحظه‌ای که تو نبودی. من، در میانِ عقربه‌ها، گیر کرده‌ام؛ نه جلو، نه عقب. تو، زمان را بردی، من ماندم با ثانیه‌های بی‌صدا.
  58. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    باد وزید، بی‌آن‌که تو را بیاورد، بی‌آن‌که چیزی ببرد. فقط خاطره‌ها را در هوا پخش کرد، مثل خاکستر. هر نسیم، یادآورِ بوسه‌ای‌ست که دیگر نیست. و هر وزش، تکرارِ رفتنِ توست، بی‌برگشت. من، در میانِ باد، ایستاده‌ام، بی‌جهت، بی‌تو.
  59. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    نامه‌ای نوشتم، بی‌سلام، بی‌امضا، بی‌امید. نه برای فرستادن، فقط برای فراموش نکردن. هر واژه، زخمی‌ست که از تو خون‌چکان است. و هر خط، مسیری‌ست که به تو نمی‌رسد. من، نویسنده‌ی نامه‌هایی‌ام که هیچ‌گاه خوانده نشدند.
  60. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    آینه را نگاه کردم، تو را ندیدم، خودم را هم نه. تصویرم، بی‌تو، بی‌هویت است؛ فقط سایه‌ای‌ست. هر خط چهره‌ام، ردّی‌ست از لم*سِ تو که دیگر نیست. و چشم‌هایم، قاب‌هایی‌ست برای خاطره، نه دیدن. من، آینه‌ای‌ام که تو را گم کرده، خودم را هم.
  61. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    تو شعله نبودی، اما من با تو روشن بودم. حالا، شمعم دود می‌کند، بی‌نور، بی‌گرما. هر قطره‌ی موم، اشکی‌ست که از نبودنت می‌چکد. و فتیله، در حسرتِ لم*سِ تو خاکستر می‌شود. من، شمعی‌ام که بی‌تو نمی‌سوزد، فقط تمام می‌شود.
  62. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    پنجره را باز کردم، اما منظره‌ای نبود جز نبودنِ تو. باد، به جای عطرِ تو، بوی فراموشی آورد. هر قاب، خالی‌ست از تو، پر از تکرارِ غریبه‌ها. و پرده‌ها، دیگر برای تو کنار نمی‌روند. من، پشت پنجره‌ای‌ام که هیچ‌گاه به تو باز نشد.
  63. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    تو ستاره نبودی، اما شب‌هایم با تو روشن بود. حالا، آسمانم سیاه است، بی‌نقطه، بی‌نور. هر چشمک، خاطره‌ای‌ست از نوری که خاموش شد. و هر شب، تکرارِ بی‌پایانِ نبودنت. من، کهکشانی‌ام که ستاره‌اش را گم کرده.
  64. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    تو، قطره‌ای بودی در دریای من؛ حالا خشکم. حباب‌هایی از خاطره، بی‌آب، بی‌صدا، می‌ترکند. هر موج، تقلیدی‌ست از تلاطمِ تو در من. و ساحل، بی‌ردِ پایت، بی‌معناست. من، حبابم؛ بی‌تو، بی‌دریا، بی‌هوا.
  65. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    تو پرنده نبودی، اما من با تو پرواز می‌کردم. حالا، آسمانم سقف دارد و بال‌هایم حسرت. هر باد، یادآورِ جهتی‌ست که با تو گم شد. و هر پر، نشانی‌ست از پروازی که دیگر نیست. من، پرنده‌ای‌ام که پرهایش را تو بردی.
  66. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    دلم، طوفانی‌ست که باد ندارد؛ فقط ویرانی‌اش مانده. تو، آغازِ آشوب بودی، نه پایانش. هر خاطره، چون برگِ خشک، در این طوفان می‌چرخد. و من، در مرکزِ بی‌حرکتِ این جنون، ایستاده‌ام. بی‌آن‌که بدانم، چرا هنوز نرفته‌ام.
  67. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    تو خورشید نبودی، اما من با تو طلوع می‌کردم. حالا، سایه‌ام بی‌جهت افتاده، بی‌منبع، بی‌معنا. هر صبح، تقلیدی‌ست از نوری که دیگر نیست. و شب، پناهی‌ست برای فرار از نبودنت. من، در سایه‌ی تو، بی‌خورشید مانده‌ام.
  68. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    قلبم، ضربان ندارد؛ فقط تپشِ خاطره است. تو، در هر سکوت، فریاد می‌زنی بی‌صدا. نبضِ من، با تو تنظیم نمی‌شود؛ با نبودنت می‌لرزد. هر تپش، تکرارِ رفتنِ توست، نه زندگیِ من. و من، زنده‌ام، فقط برای مردنِ دوباره.
  69. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    آینه، چهره‌ام را نمی‌شناسد؛ تو را می‌جوید در خطوطِ گم‌شده. چشم‌هایم، به جای دیدن، تو را می‌گریند. هر پلک، پرده‌ای‌ست بر صحنه‌ی نبودنت. و ل*ب‌هایم، به جای حرف، خاکسترِ نامت را می‌مکند. من، انعکاسِ توام، در آینه‌ای که شکسته است.
  70. سونی

    در حال تایپ دلنوشته نَفَسِ سوخته | اثر سونیا

    تو را به یاد نمی‌آورم، اما فراموشت نکرده‌ام. نامت، چون بوی خاک باران‌خورده، در ذهنم جاری‌ست. نه تصویر، نه صدا فقط حسِ بودنِ بی‌حضور. مثل شعری که وزن ندارد، اما معنا را می‌لرزاند. تو، در منی، بی‌آن‌که باشی.
  71. سونی

    نقد کاربر رمان سایه‌های مرده | سینا صیقلی

    سلام جناب احوال شریف؟! رمانتون واقعا قشنگه و ژانرهاش رو دوست دارم به جز تراژدی ولی با همین ترکیب ژانری که انتخاب کردین متفاوت شده من یکم دیر رسیدم و دوستان چیزایی که باید رو گفتن... موفق و پایدار باشی..
  72. سونی

    فتوگرافی داغ سری دوم فتوگرافی|RPR"

    حتما حتما موهاش همینطوری باشه شوهرم فرستادم که جورشون کنی ممنون
  73. سونی

    اطلاعیه درخواست تگ برای دلنوشته | تالار ادبیات

    سلام و وقت بخیر درخواست تگ دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40720/
  74. سونی

    نقد و بررسی نقد دل‌نوشته فرمێسکی کانی | منتقد: Emily

    *** سلام و خسته نباشید به منتقد عزیزم🌹 ممنون حتما علائم نگارشی رو ویرایش میکنم. فقط اینکه، فقط همین نکات نگارشی بود یا جای دیگه‌ی اثر مشکل داشت؟!
  75. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ آسِمو چی سِتارَه، دِلِم وِ هُنای تو چَکِنِه. هَر شُو، هَر روز، سیت بی قرارِم. تو کو هِنی نِیاهی، تا سِتارَه باهِم. بیا تا هَم سِتارَه باهِم. در آسمان مثل ستاره، دلم در هوای تو آب می‌شود. هر شب، هر روز، برایت بی‌قرارم. تو که هنوز نمی‌آیی، تا ستاره باشیم. بیا تا هم ستاره باشیم.
  76. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ ویرِم نَمِیره، لَویا شیرین تو. چی قَن دِ زَوونمِ، هَمیشه دِ یادِمَه. تو کو هِنی نِیاهی، تا قَن دَمِمون با. بیا تا هَم قَن باهِم. از یادم نمی‌رود، ل*ب‌های شیرین تو. مثل قند در زبانم، همیشه در یادم هست. تو که هنوز نمی‌آیی، تا قند همراهمون باشه. بیا تا هم قند باشیم.
  77. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    روزیا مِیرَن، چی اَسب دِ دَشت. دِلِم دونبالِت مِیا، وِ ویرِ تو. تو کو هِنی نِیاهی، تا دونبالِت بَیاهِم. بیا تا هَم اَسب باهِم. روزها می‌روند، مثل اسب در دشت. دلم دنبالت می‌آید، در یاد تو. تو که هنوز نمی‌آیی، تا دنبالت بیایم. بیا تا هم اسب باشیم.
  78. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ دِلِم دَردی دارِم، چی زَخمِ کور. نَمِشه دَواش کِرد، سیت دِ یادِم نَمِره. تو کو هِنی نِیاهی، تا زَخمِم دَوا با. بیا تا هَم دَوا باهِم. در دلم دردی دارم، مثل زخم کور. نمی‌شود درمانش کرد، برایت از یادم نمی‌رود. تو که هنوز نمی‌آیی، تا زخمم دوا شود. بیا تا هم دوا باشیم.
  79. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ باغا رَتِم، دِرَختیا هَمَه سَرد بین. چی دِلِ مِه بی تو، بی روح. تو کو هِنی نِیاهی، تا روح دَمِمون با. بیا تا هَم روح باهِم. در باغ‌ها رفتم، درخت‌ها همه سرد بودند. مثل دل من بی تو، بی روح. تو که هنوز نمی‌آیی، تا روح همراهمون باشه. بیا تا هم روح باشیم.
  80. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    شُو رَسی، چی مار دِ زَمین. دِلِم لَرز دِ هُنای تو داره. تو کو هِنی نِیاهی، تا آروم باهِم. بیا تا دِ مار دَر بَیاهِم. شب رسید، مثل مار در زمین. دلم لرز در هوای تو دارد. تو که هنوز نمی‌آیی، تا آرام باشیم. بیا تا از مار در بیاییم.
  81. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ آسِمو بَرق مِیزَه، چی اَتِش دِ قَل*بِم. سیت اِترسِم، دِ شُویا تاریک. تو کو هِنی نِیاهی، تا تِرسِم دَر با. بیا تا هَم دَم باهِم. در آسمان برق می‌زند، مثل آتش در قلبم. برایت می‌ترسم، در شب‌های تاریک. تو که هنوز نمی‌آیی، تا ترسم در بیاید. بیا تا هم دم باشیم.
  82. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ ویرِم نَمِیره، چَشیا سیا تو. چی شُویا دِراز بین، پُر دِ راز. تو کو یاهی، تا رازیا دِ دِلِم دَر با. بیا تا هَم راز باهِم. از یادم نمی‌رود، چشم‌های سیاه تو. مثل شب‌ها دراز بودند، پر از راز. تو که می‌آیی، تا رازها از دلم در بیاید. بیا تا هم راز باشیم.
  83. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    روزیا مِیرَن، چی قِطارِ دِ ریل. دِلِم هَمراشون مِیره، دِ یادِ تو. تو کو یاهی، تا دِلِم دِ جا با. بیا تا هَم ریل باهِم. روزها می‌روند، مثل قطار از ریل. دلم همراهشون می‌رود، در یاد تو. تو که می‌آیی، تا دلم در جا بماند. بیا تا هم ریل باشیم.
  84. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ دِلِم یِه اُمیدی دارِم، چی سِتارَه دِ شُو. سیت مُونِم، تا دِ دِلِم دَربِیا. تو کو هِنی نِیاهی، تا اُمیدم بَر قَرار با. بیا تا سِتارَه باهِم. در دلم یک امیدی دارم، مثل ستاره در شب. برایت می‌مانم، تا از دلم در بیاید. تو که هنوز نمی‌آیی، تا امیدم برقرار شود. بیا تا ستاره باشیم.
  85. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ باغا رَتِم، بویِ گُلا رَتَه بی. دِلِم چی زِمسو سَرد بی، بی تو. تو کو هِنی نِیاهی، تا دِلِم گَرم با. بیا تا بویِ گُل دَمِمون با. در باغ‌ها رفتم، بوی گل‌ها رفته بود. دلم مثل زمستان سرد بود، بی تو. تو که هنوز نمی‌آیی، تا دلم گرم شود. بیا تا بوی گل همراهمون باشه.
  86. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    شُو رَسی، دِلِم چی قَفَس تنگ بی. سیت اِخوام بیام، ولی پا نِدارِم. تو کو هِنی نِیاهی، تا دِلِم آزاد با. بیا تا پَرواز کُنِم. شب رسید، دلم مثل قفس تنگ شد. برایت می‌خواهم بیایم، ولی پا ندارم. تو که هنوز نمی‌آیی، تا دلم آزاد شود. بیا تا پرواز کنیم.
  87. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ دِلِم یِه غَمی دارِم، چی دَریایِ بی کِران. سیت اِگریوم، چی باروِ دِ آسِمو. تو کو هِنی نِیاهی، تا غَم دِ دِلِم دَر با. بیا تا هَم غَم باهِم. در دلم یک غمی دارم، مثل دریای بی‌کران. برایت می‌گریم، مثل باران از آسمان. تو که هنوز نمی‌آیی، تا غم از دلم در بیاید. بیا تا هم غم باشیم.
  88. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    روزیا مِیرَن، چی اُو دِ جُو. ولی یادِ تو دِ دِلِم نَمِیره. چی نَقشِ خاطِرَه، دِ ویرِم حک شِکَسته. بیا تا خاطِرَهیا تازه دُرُس کُنِم. روزها می‌روند، مثل آب در جوی. ولی یاد تو در دلم نمی‌میرد. مثل نقش خاطره، در یادم حک شده است. بیا تا خاطره‌های تازه درست کنیم.
  89. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ دِلِم یِه اَتِشی دارِم، چی کوهِ آتِش فَشان. سیت اِسوجم، چی شَم دِ شُویا تاریک. تو کو هِنی نِیاهی، تا اَتِش خاموش با. بیا تا هَم دَم باهِم. در دلم یک آتشی دارم، مثل کوه آتشفشان. برایت می‌سوزم، مثل شمع در شب‌های تاریک. تو که هنوز نمی‌آیی، تا آتش خاموش شود. بیا تا هم دم باشیم.
  90. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    ئەو خۆشەویستییە، کە بە تۆ بوو، ئێستا بە شێوەی گۆرانییەکی خەمگین، دەژیت. هەر شەو، بە دەنگی ئاهم دەگوێم، هەر ڕۆژ، بە بیرت دەدەستم، بە خۆرەشەی خۆم. آن عشقی که برای تو بود، حالا مثل آواز غمگینی زندگی می‌کند. هر شب، صدای آه‌هایم را می‌شنوم، هر روز، با یادت زندگی می‌کنم، با خورشید خودم...
  91. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    دڵم، بە شێوەی گۆرانییەکی بێ‌دەنگ، لە ناو ئاوی گریان، دەهەڵسێنێت. هەر گۆرانییەک، بە تۆ دەگوێم، هەر ئاهم، بە نغمەی خۆشەویستی دەگۆڕێت. قلبم مثل آواز بی‌صدایی‌ست، در میان اشک‌ها، زمزمه می‌شود. هر آهنگی با یاد تو شنیده می‌شود، هر آهی به نغمه‌ی عشق تبدیل می‌شود.
  92. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    هەر بیرەوەری، بە ناوی تۆ دەچێت، هەر شتێک، بە بۆنەی تۆ دەهەستێت. لە ناو هەموو شتێک، تۆیی، هەرگیز نەبووی، بەڵام هەرگیز نەچووی. هر خاطره‌ای با نام تو همراه است، هر چیز، بوی تو را دارد. در میان همه چیز، تویی، هرگز نبودی، اما هرگز هم نرفتی.
  93. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    هەر ڕۆژێک، بە خۆرەشەی خەم دەدەستم، هەر شەوێک، بە تاریکیی تۆ دەسۆم. تۆیی، کە ڕۆشناییی دڵم بووی، ئێستا بە شێوەی سایەیەکی دوور، تەنها دەبینم. هر روز با خورشید غم آغاز می‌شود، هر شب با تاریکی نبودنت می‌گذرد. تو بودی روشنایی قلبم، حالا فقط مثل سایه‌ای دور دیده می‌شوی.
  94. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    هەر گۆرانییەک، بە دەنگی تۆ دەگوێم، هەر نغمە، بە بیرت دەهەڵسێنێت. لە ناو هەموو دەنگەکان، تۆیی، هەرگیز نەهات، بەڵام هەمیشە لە ناو دڵم بووی. هر آهنگی با صدای تو شنیده می‌شود، هر نغمه‌ای یادت را زنده می‌کند. در میان همه‌ی صداها، تویی، هرگز نیامدی، اما همیشه در قلبم بودی.
  95. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    لە ناو هەموو شتێک، تۆیی، هەرگیز نەبووی، بەڵام هەمیشە تۆیی. دڵم، بە تۆ دەگوێم، بە ئاوی گریان، هەر جارێک، بە بیرت دەچم، دەسووتێم. در میان همه چیز، تویی، هرگز نبودی، اما همیشه بودی. قلبم با تو حرف می‌زند، با اشک‌هایم، هر بار که به یادت می‌افتم، می‌سوزم.
  96. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    ئەو خۆشەویستییە، کە بە تۆ بوو، ئێستا بە شێوەی ئاگری خەموو، دەسووتێت. هەر گریانێک، بە ناوی تۆ دەڕوات، هەر ئاهم، بە بیرت دەگوێم. آن عشقی که برای تو بود، حالا مثل آتش غم می‌سوزد. هر گریه‌ای با نام تو جاری می‌شود، هر آهی، نام تو را زمزمه می‌کند.
  97. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    هەر شەو، بە خەوێکی تۆ دەدەم، هەر خەوێک، بە ئاوی گریان دەگۆڕێت. تۆیی، کە بە ناو گریانەکانم دەهات، هەرگیز نەچووی، بەڵام هەرگیز نەهاتیش. هر شب، خوابی از تو می‌بینم، هر خواب به اشک تبدیل می‌شود. تو هستی، که با گریه‌هایم می‌آیی، هرگز نرفتی، اما هرگز هم نیامدی.
  98. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    دڵم، بە شێوەی دارێکی بێ‌هەست، لە ناو زستانی بێ‌تۆ، دەسۆتە. هەر گولێک، بە بیرت دەشکۆفێت، هەر بارانێک، بە ئاهم دەگۆڕێت. قلبم مثل درختی بی‌حس است، در زمستان نبودنت، پژمرده شده. هر گلی با یادت شکوفا می‌شود، هر بارانی به آه تبدیل می‌شود.
  99. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    هەر ئاهم، بە ناوی تۆ دەچێت، هەر گریانێک، بە بیرت دەڕوات. لە ناو هەموو شتێک، تۆیی، هەرگیز نەبووی، بەڵام هەمیشە تۆیی. هر آهی با نام تو همراه است، هر گریه‌ای با یادت جاری می‌شود. در میان همه چیز، تویی، هرگز نبودی، اما همیشه بودی.
  100. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    ئەو خۆشەویستییە، کە بە تۆ بوو، ئێستا بە شێوەی ئاگری خەموو، دەسووتێت. هەر گریانێک، بە ناوی تۆ دەڕوات، هەر ئاهم، بە بیرت دەگوێم. آن عشقی که برای تو بود، حالا مثل آتش غم می‌سوزد. هر گریه‌ای با نام تو جاری می‌شود، هر آهی، نام تو را زمزمه می‌کند.
  101. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    هەر جارێک، بە بیرت دەچم، دڵم دەگوێم، تۆیی، تەنها تۆیی. هەر شەو، بە خەوێکی تۆ دەدەم، هەر خەوێک، بە ئاوی گریان دەگۆڕێت. هر بار که به یادت می‌افتم، قلبم می‌گوید: تویی، فقط تویی. هر شب، خوابی از تو می‌بینم، هر خواب، به اشک تبدیل می‌شود.
  102. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    در امتدادِ آغو*ش، من مادر را نوشتم؛ نه با جوهرِ واژه، که با خونِ خاطره. او را بو*سیدم، در دلِ خاک، در دلِ خواب، در دلِ خودم. و دانستم: مادر، نه فقط زنی‌ست که زاده‌ام از تنش، بلکه جهانی‌ست که در آن زیسته‌ام، بی‌نیاز از نام. پایان
  103. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    او را در دلِ پایان دیدم، آغازی بی‌پایان. هر وداع، سلامی از عشق بود. مادر را در دلِ نبود نوشتم، بودنی دیگر. با هر رفتن، بازگشتی در راه بود. مادر را در دلِ پایان بو*سیدم، و جاودانه شدم.
  104. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ خودم دیدم، صدایی بی‌نام. هر تپش، نغمه‌ای از آغو*ش بود. او را در دلِ جان نوشتم، حضوری بی‌فاصله. با هر نفس، او را بیشتر حس کردم. مادر را در دلِ خودم جا دادم و زنده ماندم.
  105. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    او را در دلِ فصل دیدم، بهاری بی‌خزان. هر شکوفه، لبخندی از بودن بود. مادر را در دلِ زمان نوشتم، لحظه‌ای بی‌پایان. با هر عبور، ردّی از او باقی ماند. مادر را در دلِ فصل بو*سیدم و شکفتم.
  106. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ شعر دیدم، قافیه‌ای از عشق. هر بیت، نغمه‌ای از آغو*ش بود. او را در دلِ واژه نوشتم، وزنی از آرامش. با هر مصرع، لبخندش را شنیدم. مادر را در دلِ شعر جا دادم و شاعر شدم.
  107. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    او را در دلِ خانه دیدم، دیواری از عشق. هر اتاق، خاطره‌ای از آغو*ش بود. مادر را در دلِ در نوشتم، ورودیِ آرامش. با هر باز شدن، صدایش را شنیدم. مادر را در دلِ خانه بو*سیدم و ماندگار شدم.
  108. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ لباس دیدم، گرمایی از بودن. هر نخ، رشته‌ای از آغو*ش بود. او را در دلِ پارچه نوشتم، نرمیِ بی‌ادعا. با هر پوشیدن، حضورش را حس کردم. مادر را در دلِ لباس جا دادم و پناه گرفتم.
  109. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    او را در دلِ نان دیدم، بویی از صبح. هر لقمه، طعمی از عشق بود. مادر را در دلِ سفره نوشتم، برکتی بی‌پایان. با هر خوردن، سیر شدم از خاطره. مادر را در دلِ نان بو*سیدم، و زندگی را چشیدم.
  110. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ بوسه دیدم، گرمایی بی‌مرز. هر لم*س، بازگشتی به بودن بود. او را در دلِ ل*ب نوشتم، نرمیِ بی‌نام. با هر بوسه، آغوشش را حس کردم. مادر را در دلِ بوسه جا دادم، و کودک شدم.
  111. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    او را در دلِ خاطره دیدم، ردّی از بودن. هر یاد، نغمه‌ای از آغو*ش بود. مادر را در دلِ حافظه نوشتم، جاودانگیِ بی‌جسم. با هر مرور، لبخندش را دیدم. مادر را در دلِ خاطره بو*سیدم و زنده شدم.
  112. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ خیال دیدم، حضوری بی‌جسم. هر تصور، آغوشی از گذشته بود. او را در دلِ رؤیا نوشتم، بیداریِ شیرین. با هر چشم‌بستن، به او نزدیک‌تر شدم. مادر را در دلِ خیال جا دادم و آرام گرفتم.
  113. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ سؤال دیدم، پرسشی بی‌پاسخ. هر چرا، راهی به سوی نبودن بود. او را در دلِ ندانستن نوشتم، دانشی بی‌معنا. با هر فکر، بیشتر گم شدم. مادر را در دلِ سؤال جا دادم و جهان بی‌معنا شد.
  114. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    او را در دلِ شب‌بو دیدم، عطری از خاطره. هر بویش، آغوشی از گذشته بود. مادر را در دلِ گل نوشتم، لطافتی بی‌نام. با هر نفس، بویش را نوشیدم. مادر را در دلِ شب‌بو بو*سیدم و گریه کردم بی‌دلیل.
  115. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ سکوت دیدم، فریادی بی‌صدا. هر خاموشی، نبودنش را فریاد می‌زد. او را در دلِ خلوت نوشتم، جمعی بی‌حضور. با هر لحظه‌ی بی‌کس، او را بیشتر خواستم. مادر را در دلِ سکوت جا دادم و تنها شدم.
  116. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    او را در دلِ گریه دیدم، صدایی بی‌پاسخ. هر اشک، فریادی از دلتنگی بود. مادر را در دلِ بغض نوشتم، دریایی بی‌ساحل. با هر لرزش، آغوشش را طلب کردم. مادر را در دلِ گریه بو*سیدم و آرام نگرفتم.
  117. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ گم‌شدن دیدم، نشانی بی‌نقشه. هر راه، بی‌پناه‌تر از قبل بود. او را در دلِ بی‌جهتی نوشتم، قطبی بی‌قطب‌نما. با هر قدم، دورتر شدم از آغو*ش. مادر را در دلِ گم‌شدن جا دادم و خودم را گم کردم.
  118. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ نسیم دیدم، وزشی از آرامش. هر باد، نغمه‌ای از نوازش بود. او را در دلِ هوا نوشتم، عطری از خاطره. با هر نفس، حضورش را حس کردم. مادر را در دلِ نسیم جا دادم و جان گرفتم.
  119. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    او را در دلِ خاک دیدم، بسترِ بی‌مرزِ زندگی. هر ذره، قصه‌ای از آغو*ش بود. مادر را در دلِ زمین نوشتم، پناهی بی‌پایان. با هر لم*س، گرمایش را نوشیدم. مادر را در دلِ خاک بو*سیدم و ریشه گرفتم.
  120. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ آفتاب دیدم، گرمایی بی‌نام. هر پرتو، نوری از بودن بود. او را در دلِ روشنایی نوشتم، طلوعی بی‌غروب. با هر تابش، لبخندش را دیدم. مادر را در دلِ آفتاب جا دادم و روشن شدم از درون.
  121. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    او را در دلِ رود دیدم، جاری و بی‌مرز. هر موج، نغمه‌ای از عشق بود. مادر را در دلِ آب نوشتم، زلالیِ بی‌ادعا. با هر قطره، آغوشش را حس کردم. مادر را در دلِ رود بو*سیدم و شسته شدم از دلتنگی.
  122. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ درخت دیدم، ریشه‌ای بی‌پایان. هر شاخه، دستی بود از نوازش. او را در دلِ برگ نوشتم، سبزیِ بی‌خزان. با هر وزش، صدایش را شنیدم. مادر را در دلِ درخت جا دادم و سایه گرفتم.
  123. سونی

    اطلاعیه درخواست تگ برای دلنوشته | تالار ادبیات

    سلام و وقت بخیر درخواست تگ دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40558/ + در حال بررسی برای تگ...
  124. سونی

    محبوب دلنوشته سایه‌های ناتمام | به قلم سونیا

    در حاشیه‌ی خاموشی، من مرگ را نوشتم؛ نه با جوهرِ ترس، که با مرکبِ فهم. او را بو*سیدم، در دلِ شب، در دلِ خاک، در دلِ خودم. و دانستم: مرگ، نه دشمنِ زندگی‌ست، بلکه سکوتی‌ست که معنای بودن را فریاد می‌زند. پایان
  125. سونی

    اطلاعیه درخواست تگ برای دلنوشته | تالار ادبیات

    سلام و وقت بخیر درخواست تگ دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40557/ + در حال بررسی برای تگ...
  126. سونی

    پایان نقدوبررسی نقد دل‌نوشته دنگ درد | منتقد: Chaos

    سلام و خسته نباشید ممنونم از نقدتون حتما نکاتی که گفتید رو لحاظ میکنم. 🌹🌹🌹
  127. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی نجوای پنهان | سونیا

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/40557/
  128. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی مأمن مهر| سونیا

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/39375/
  129. سونی

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    سلام و وقت بخیر درخواست جلد دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/39375/
  130. سونی

    در حال تایپ دلنوشته مأمن مهر| به قلم سونیا

    مادر را در دلِ دعا دیدم، نجواهایی بی‌پایان. هر زمزمه، آغوشی از امید بود. او را در دلِ نیایش نوشتم، خدایی بی‌نام. با هر التماس، حضورش را حس کردم. مادر را در دلِ دعا جا دادم و ایمانم شکفت.
  131. سونی

    قفسه کتاب ~•📖| قفسه‌یِ ادبیات |📖•~

    سلام دنبال یه کتابی داستانی چیزی که مربوط به اهل بیت باشه و زبان اصلی باشه
  132. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته معشوق خاکی

    سلام بانو عنوان "معشوق خاکی" به خوبی با محتوای دلنوشته که به عشق در فضایی واقعی و گاهی دشوار (کوچه پس کوچه‌ها، پشت خرابه‌ها) اشاره دارد، همخوانی دارد. نویسنده به خوبی توانسته دلتنگی، عشق، حسرت و اشتیاق خود را به تصویر بکشد. واژگانی مانند "دلتنگی آخرش جانم را بستاند"، "بی‌صبرانه برایت مشتاقم" و...
  133. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ آسِمو مَه اِتابِه، چی رُوخسارِ تو. ولی دِلِم غَم داره، چی شُویا تاریک. تو کو هِنی نِیاهی، تا دِلِم روشن با. بیا تا دِ مَهتاب رَته باهِم. در آسمان ماه می‌تابد، مثل رخسار تو. ولی دلم غم دارد، مثل شب‌های تاریک. تو که هنوز نمی‌آیی، تا دلم روشن شود. بیا تا در مهتاب برویم با هم.
  134. سونی

    اطلاعیه | درخواست نقد دلنوشته |

    سلام و وقت بخیر درخواست نقد دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40720/
  135. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی دِنگِ دِرد | سونیا

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/40717/
  136. سونی

    نقد کاربر نقد دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | سونیا

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/40720/
  137. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ ویرِم نَمِیره، صِدایِ خَندَهیا تو. چی مُوسیقی دِ گوشِم اِمایَه، آروم آروم. ولی افسوس، صِدا رَت و تِهنا مَندِم. بیا تا هَم صِدا باهِم. از یادم نمی‌رود، صدای خنده‌های تو. مثل موسیقی در گوشم می‌آید، آرام آرام. ولی افسوس، صدا رفت و تنها ماندم. بیا تا هم صدا باشیم.
  138. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ باغا رَتِم، گُلیا پژمُردَه بین. دِرَختیا سَرد بین، چی دِلِ مِه بی تو. تو کو هِنی نِیاهی، تا باغا زِنده با. بیا تا دِ زِمسو دَر بَیاهِم. در باغ‌ها رفتم، گل‌ها پژمرده بودند. درخت‌ها سرد بودند، مثل دل من بی تو. تو که هنوز نمی‌آیی، تا باغ‌ها زنده شوند. بیا تا از زمستان در بیاییم.
  139. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    شُو رَسی، وِلاتِ دِلِم تاریک بی. دِ چَشِم اَسرِ مِیا، چی باروِ پاییز. تو کو هِنی نِیاهی، تا دِلِم روشن با. بیا تا دِ تاریکی دَر بَیاهِم. شب رسید، سرزمین دلم تاریک شد. از چشمم اشک می‌آید، مثل باران پاییز. تو که هنوز نمی‌آیی، تا دلم روشن شود. بیا تا از تاریکی در بیاییم.
  140. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ آسِمو سِتارَه اِتابِه، چی چَشیا تو. دِ زَمین گُل دَر مِیا، چی لَویا تو. هَمَه چی سیت زیبا بیَه، ولی تو دور دِریایی. کاشکی بِیاهی، تا دِلِم شاد با. در آسمان ستاره می‌تابد، مثل چشم‌های تو. در زمین گل در می‌آید، مثل ل*ب‌های تو. همه چیز برایت زیبا شده، ولی تو دور می‌تابی. کاشکی بیایی، تا دلم شاد شود.
  141. سونی

    اطلاعیه | درخواست نقد دلنوشته |

    سلام و وقت بخیر درخواست نقد دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40717/
  142. سونی

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    سلام و وقت بخیر درخواست جلد دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40717/
  143. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    روزیا مِیرَن، چی بادِ سُوز. ولی یادِ تو دِ دِلِم نَمِیره. چی نَقشِ سنگ، دِ ویرِم حک شِکَسته. هَر جا رَتِم، یادِ تو هَمراهِمَه. روزها می‌روند، مثل باد سبز. ولی یاد تو در دلم نمی‌میرد. مثل نقش سنگ، در یادم حک شده است. هر جا رفتم، یاد تو همراهم است.
  144. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ دِلِم یِه دَردی دارِم، چی کوهِ گِرو*ن. نَمِ دونِم چِه باکِم، ولی سیت بی قرارِم. چی مَرغِ بال شِکَه، دِ هُنایِ تو مَندِم. بیا تا بال بِگِرِم، دِ آسِمو پَرواز کُنِم. در دلم یک دردی دارم، مثل کوه گران. نمی‌دانم چه بگویم، ولی برایت بی‌قرارم. مثل مرغ بال شکسته، در هوای تو مانده‌ام. بیا تا بال...
  145. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ دِلِم یِه دَردی دارِم، چی کوهِ گِرو*ن. نَمِ دونِم چِه باکِم، ولی سیت بی قرارِم. چی مَرغِ بال شِکَه، دِ هُنایِ تو مَندِم. بیا تا بال بِگِرِم، دِ آسِمو پَرواز کُنِم. در دلم یک دردی دارم، مثل کوه گران. نمی‌دانم چه بگویم، ولی برایت بی‌قرارم. مثل مرغ بال شکسته، در هوای تو مانده‌ام. بیا تا بال...
  146. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    چَشیا مِه وِ رَه، دِلِم پُر دِ اُمید. شایَد اِمشو بیاهی، دِ باغا دِریایی. چی سِتارَه دِ آسِمو، نِشونِت دِهِم. ولی افسوس، شُو رَت و تو نِیاهی. چشم‌های من به راه، دلم پر از امید. شاید امشب بیایی، در باغ‌ها بتابی. مثل ستاره در آسمان، نشانت دهم. ولی افسوس، شب رفت و تو نیامدی.
  147. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ خیالِم می بینِم، کِه دَسِم دِ دَسِت گِرِتِم. دِ باغا رَتِم، وِلاتِ دِلِم. صِدایِ تو میایَه، چی شُرشُرِ اُو. ولی هَنی دِلِم غَم داره، تا تو بیایی. در خیالم می‌بینم، که دستم را در دستت گرفتم. در باغ‌ها رفتم، به سرزمین دلم. صدای تو می‌آید، مثل شرشر آب. ولی هنوز دلم غم دارد، تا تو بیایی.
  148. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    آخِر شُو رَسی، وِلاتِ غَم دِ دِلِم پَهنا بی. دِ چَشِم اَسرِ مِیا، چی بارو دِ آسِمو. تو چی اَفتو، دِ دور دِریایی، ولی دِلِم سیت تنگه. کاشکی بیاهی، تا دِلِم آروم با. آخر شب رسید، سرزمین غم در دلم پهناور شد. از چشمم اشک می‌آید، مثل باران از آسمان. تو مثل آفتاب، از دور می‌تابی، ولی دلم برایت تنگ...
  149. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    دِ ویرِم نَمِیره، او روزیا کِه دَسِم دِ دَسِت بی. چی قاصِدِ خوش خَوَر، دِلِم پُر بی دِ شادی. ولی افسوس، قاصِدِ رَت و خَوَر نِیاورد. چی بیدِ مَجنون، دِ ویرِ تو مَندِم. از یادم نمی‌رود، آن روزهایی که دستم در دستت بود. مثل قاصد خوش خبر، دلم پر بود از شادی. ولی افسوس، قاصد رفت و خبر نیاورد. مثل...
  150. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    هَر شو دِ خیالِم، دَس وِ دَسِ تو می گیرِم. دِ باغا رَتِم، وِلاتِ دِلِم. بَهار اِ هومایَه، ولی دِلِم هَنی پاییزه. تو کو هِنی نِیاهی، تا دِلِم بَهار با. هر شب در خیالم، دست در دست تو می‌گیرم. در باغ‌ها رفتم، به سرزمین دلم. بهار دارد می‌آید، ولی دلم هنوز پاییز است. تو کی هنوز نمی‌آیی، تا دلم...
  151. سونی

    در حال تایپ دلنوشته سایه‌رِزگ | به قلم سونی ریپر

    شوگارِ دالِ آسمو، چی چَشیا تو دِرازِن. دِلم چی بَرفِ سُوز، وِ یادِ تو چَکِنِه. تو چی افتو، وِ کولِم دِریایی، ولی دَسِم نِرسی وِت. ای کاش دَسِم بِرِسی، تا دِ دِلِم دَربِیا. شب‌های سیاه آسمان، مثل چشم‌های تو درازند. دلم مثل برف سبز، به یاد تو آب می‌شود. تو مثل آفتاب، به شانه‌ام می‌تابی، ولی...
  152. سونی

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    سلام و وقت بخیر درخواست جلد دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40720/
  153. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    تۆیی، کە بە ناو هەموو گولەکانم دەهات، هەر گولێک، بە بیرت دەشکۆفێت. لە ناو زستانی بێ‌تۆ، منم، دارێکی بێ‌بەر، بە ئاوی گریان دەسۆم. تو هستی، که با نام همه‌ی گل‌ها می‌آیی، هر گلی با یادت شکوفا می‌شود. در زمستان نبودنت، منم، درختی بی‌ثمر، که با اشک‌هایم پژمرده می‌شوم.
  154. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    هەر شەو، بە ئاوی خەو دەسۆم، لە ناو خەوەکانم، تۆیی، بە شێوەیەکی نادروست. هەر گریانێک، بە بیرت دەچێت، دڵم، بە تۆ دەگوێم، بە ئاوی ئاهم. هر شب، در آب خواب غرق می‌شوم، در خواب‌هایم، تویی، به شکلی نادر. هر گریه‌ای با یادت همراه است، قلبم با تو حرف می‌زند، با آب آه‌هایم.
  155. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    لە ناو ئاوی چاوم، وێنەی تۆ دەگوێم، هەر گریانێک، بە ناوی تۆ دەڕوات. تۆیی، کە بە ناو هەموو خەمەکانم دەهات، هەرگیز نەبووی، بەڵام هەرگیز نەچووی. در میان اشک چشمانم، تصویر تو را می‌بینم، هر گریه‌ای با نام تو جاری می‌شود. تو هستی، که با تمام غم‌هایم می‌آیی، هرگز نبودی، اما هرگز هم نرفتی.
  156. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    ئەو خۆشەویستییە کە بە تۆ بوو، ئێستا بە شێوەی ئاگری خەموو دەسووتێت. هەر جارێک بە بیرت دەچم، دڵم دەگوێم: تۆیی، تەنها تۆیی. آن عشقی که برای تو بود، حالا مثل آتش غم می‌سوزد. هر بار که به یادت می‌افتم، قلبم می‌گوید: تویی، فقط تویی.
  157. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    تۆیی، کە بە ناو گریانەکانم دەهات، هەر شەو، بە خەوێکی تۆ دەدەم. لە ناو خەوەکانم، تۆیی، هەرگیز نەچووی، بەڵام هەرگیز نەهاتیش. تو هستی، که با گریه‌هایم می‌آیی، هر شب، خوابی از تو می‌بینم. در خواب‌هایم، تویی، هرگز نرفتی، اما هرگز هم نیامدی.
  158. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    دڵم، بە شێوەی دارێکی بێ‌بەر، لە ناو زستانی بێ‌تۆ، دەسۆتە. هەر گولێک، بە بیرت دەشکۆفێت، هەر ئاوی باران، بە ئاهم دەگۆڕێت. قلبم مثل درختی بی‌ثمر است، در زمستان نبودنت، پژمرده شده. هر گلی با یادت شکوفا می‌شود، هر قطره باران، به آه من تبدیل می‌شود.
  159. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    هەر چاوەکانم، بە ڕێگای تۆ دەچن، هەر دەنگێک، بە ناوی تۆ دەگوێم. لە ناو هەموو شتێک، تۆیی، هەرگیز نەبووی، بە شێوەیەکی ڕاستەقینە، بەڵام هەمیشە تۆیی. چشمانم همیشه به راه تو می‌روند، هر صدایی را با نام تو می‌شنوم. در میان همه چیز، تویی، هرگز واقعی نبودی، اما همیشه بودی.
  160. سونی

    برگزیده دلنوشته‌ی فرمێسکی کانی | به قلم سونیا

    لە ناو ئاهم، ناوت دەگوێم، هەر جارێک، بە بیرت دەچم، دڵم دەسووتێت. تۆیی، کە بە خەوەکانم دەهات، لە ناو شەوەکانی بێ‌خۆر، تەنها تۆیی. در میان آه‌هایم، نامت را زمزمه می‌کنم، هر بار که به یادت می‌افتم، دلم می‌سوزد. تو هستی، که در خواب‌هایم می‌آیی، در شب‌های بی‌خورشید، فقط تویی.
  161. سونی

    چالش [تمرین نویسندگی] 11

    نفس‌ها در سینه حبس شده بودند. نه از ترس، که از وسعت و ژرفای آبیِ بی‌پایان. او در حال سقوط بود، اما نه با شتابی که زمین را نشانه گرفته باشد. انگار که میان دو جهان معلق مانده، نه به سمت بالا می‌رفت و نه با سرعت به پایین کشیده می‌شد. پیراهن سفیدش، مثل ابری کوچک در میان هاله‌ای از نور آبی می‌درخشید...
  162. سونی

    چالش عکـس بچگـیت

  163. سونی

    چالش کی بود؟

    طبیعت
  164. سونی

    چالش پنج کلمه بگو، داستان بساز!

    دنیا رنگی بود، سیاه شد...
  165. سونی

    چالش پنج کلمه بگو، داستان بساز!

    نوشتم دوستت دارم. جواب: همکار؟
  166. سونی

    چالش پنج کلمه بگو، داستان بساز!

    انتظار کشید و سایه برگشت.
  167. سونی

    چالش پنج کلمه بگو، داستان بساز!

    خداحافظی کرد. در را نبست.
  168. سونی

    چالش پنج کلمه بگو، داستان بساز!

    دروغ بود؛ چمدان بسته بود.
  169. سونی

    چالش پنج کلمه بگو، داستان بساز!

    دخترش پرسید: بابا، کیه؟
  170. سونی

    نقد کاربر دلنوشته یادت باشد | هورزاد اسکندری

    سلام هورزاد جان خوبی جانم؟! بارزترین نقطه قوت این دلنوشته، ابراز احساسات بسیار عمیق و صادقانه نویسنده است. خواننده به خوبی می‌تواند درد، پشیمانی، عشق، و حتی خشم پنهان در کلمات را حس کند. این صداقت، ارتباط قوی با مخاطب برقرار می‌کند. استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های خلاقانه و زیبا (مانند "آشیان...
  171. سونی

    نقد و بررسی نقد کاربر ترجمه آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    سلام نازی جان در کل داستان شروعی جذاب و پر از تعلیق داره که خواننده رو به خوبی درگیر می‌کنه. فضای معمایی داستان از همون ابتدا شکل می‌گیره و سوالات زیادی رو در ذهن ایجاد می‌کنه. به طور کلی، ترجمه بسیار روان و قابل فهمه. جملات ساختار مناسبی دارن و به خوبی از فارسی به انگلیسی و بالعکس منتقل شدن...
عقب
بالا پایین