صفحه اصلی
تالارها
نوشتههای جدید
ویترین موضوعات
جستجو در تالارها
ویترین آثار
آخرین بررسی ها
جستجو در منابع
جدیدترینها
موضوعات ویژه
نوشتههای جدید
منابع جدید
آخرین فعالیت
وبلاگ ها
اعتبار
معاملات
سکه: 0
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
آخرین فعالیت ها
ثبت نام
منو
ورود
ثبتنام
فهرست
نصب برنامه
نصب
گزینههای بیشتر
تماس با ما
بستن منو
به کافه نویسندگان خوش آمدید
با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با ما باشید
ثبتنام
ورود
صفحه اصلی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
Ads
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
ملیکآ.
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
رمانخـور
مقامدار آزمایشی
مدیر آزمایشی تالار کتاب گویا
·
از
تهران، دههی ۵۰
تاریخ ثبتنام
7/12/25
آخرین بازدید
دیروز ساعت 23:57
نوشتهها
27
پسندها
579
امتیازها
78
سکه
457
یافتن
یافتن محتوا
یافتن همه نوشتههای ملیکآ.
یافتن همه موضوعات ملیکآ.
آخرین فعالیت
فرستادنها
درباره
کاربران بازدیدکننده از نمایه شما
ملیکآ.
به موضوع
نقد کاربر
نقد دلنوشته هزار سال بعد از من | حسام.ف
پاسخ دادهاست.
سلام خدمت شما نویسنده محترم🌱 چه نقدی میتونم به دلنوشتهآتون داشته باشم؟ گاهی انقدر محو صداقت متن میشدم که حتی اگر نقدی هم بود، فراموش...
دیروز ساعت 12:01
ملیکآ.
به موضوع
نقد کاربر
نقد رمان نابود کرد، نابود شد| Hadis hpf
پاسخ دادهاست.
برای بهتر درک شدن نظرم، چندین مثال در رکنهایی که گفتم میزنم: مونولوگ دیالوگ [+ نمونه ایجاد تعلیق بیرونی] شخصیتپردازی [+ نمونه...
دیروز ساعت 11:31
ملیکآ.
به موضوع
نقد کاربر
نقد رمان نابود کرد، نابود شد| Hadis hpf
پاسخ دادهاست.
سلام و وقتبخیر، نویسنده محترم🌱 از ایده کلی شروع میکنم که حول محور وکالت، پروندههای قضایی و عدالت در جامعه است. این سوژه ظرفیت...
دیروز ساعت 10:58
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
rose
واکنش نشان داد.
ظهر بود و من تازه از دادگاه دوم پرونده به دفتر برگشتم، تقریباً همه چیز خوب پیش رفت و حسابی برای دیدن آرین هیجان داشتم. ذوق زده تو راهرو...
دیروز ساعت 01:54
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
از جلوی خونهی جدید راهی دفتر وکلا شدیم. مسیر کوتاه، اما پر از سکوت سنگین و نگاههای دزدکی من به آرین بود. وقتی وارد دفتر شدیم، بوی چای...
دیروز ساعت 01:53
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
بار آخر که قفل در خانهی قدیمی چرخید، انگار چیزی در وجودم هم بسته شد. صدای در، سنگینتر از همیشه بود. آرین جلوتر رفت، کارگرها پشتسرش...
دیروز ساعت 01:53
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
آرین بالاخره ل*ب از ل*ب باز کرد: - میدونم سخته دیدن این همه وسیلهها به این شکل، خونه پر از خاطراته. سعی کردم لبخندی بیروح بزنم و گفتم...
دیروز ساعت 01:53
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
وقتی تاکسی پیچید توی کوچهی باریک محلهی قدیمی، هنوز مطمئن نبودم که کار درستی میکنم یا نه!؟ خاطرات ناگهان مثل موجی از ذهنم گذشتند؛...
دیروز ساعت 01:53
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
چند دقیقه گوشی توی دستم موند. شبنم توی آشپزخونه رفت، ولی نگاه سنگینش هنوز روی شونههام حس میشد. نگاه شادی مثل وزنهای نامرئی که مدام...
دیروز ساعت 01:53
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
چند ساعت بعد دم خونهی عمو رضا رسیدیم. از کیارش و لاله تشکر کردیم و وارد خونه شدیم. همه چیز همونطور آشنا و سنگین بود؛ بوی چای تازهدم...
دیروز ساعت 01:53
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
صبح، بوی نان تازه و قهوه توی آشپزخونه پیچیده بود، ولی برای من طعم هیچکدومش مثل همیشه نبود. صدای خندههای پراکنده بچهها میاومد، ولی من...
دیروز ساعت 01:53
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
در حالی که هنوز دستهام رو رها نکرده بود، با صدایی کمی پایینتر از همیشه گفت: - چرا همیشه همینجوری فرار میکنی؟ هنوز فاصلهام باهاش...
دیروز ساعت 01:53
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
صدای خنده توی سکوت آشپزخونه میپیچید. برای فرار از جمع شستن ظرفها رو بهونه کردم و توی ماشین ظرفشویی نذاشتم. بشقابها یکییکی زیر کف...
دیروز ساعت 01:53
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
در قبل از اینکه کامل باز بشه، نگاهم با نگاهش قفل شد. تعجب نکرد، عصبی هم نبود، بیشتر یه جور درماندگی توی چشمهاش بود. گوشی هنوز توی دستش...
دیروز ساعت 01:53
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
شب با نسیمی نرم، بوی دود زغال و عطر گوشت مزهدار شده قاطی شده بود. خندهی شادی و صدای لیوانها که به هم میخورد، فضای حیاط ویلای رامتین...
دیروز ساعت 01:53
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…
بازدیدهای نمایه
76
آخرین بازدیدکنندگان
76 بازدیدهای نمایه
Alirix
Alirix عضو تأیید شده است.
شنبه ساعت 23:08
آسِمان؛
آسِمان؛ عضو تأیید شده است.
چهارشنبه ساعت 20:11
M
Melica
Melica عضو تأیید شده است.
چهارشنبه ساعت 01:22
..LADY Dyva..
..LADY Dyva.. عضو تأیید شده است.
چهارشنبه ساعت 00:01
Farzane
Farzane عضو تأیید شده است.
9/3/25
حدیثه خانم
8/25/25
بی صدا
8/20/25
HADIS.HPF
HADIS.HPF عضو تأیید شده است.
8/13/25
سارا مرتضوی
8/13/25
(SINA)
8/12/25
صفحه اصلی
این سایت از کوکی ها استفاده می کند. با ادامه استفاده از این سایت، شما با استفاده ما از کوکی ها موافقت می کنید.
تایید
ادامه مطلب…
بالا