-
-
ZZeinabHdm به موضوع مسابقه غدیر در قاب هنر پاسخ داده‌است.اعلام آمادگی متن
-
ZZeinabHdm به موضوع اطلاعیه تاپیک جامع اعلام پایان داستان کوتاه | کافه نویسندگان پاسخ داده‌است.خوب
-
ZZeinabHdm به موضوع اطلاعیه تاپیک جامع اعلام پایان داستان کوتاه | کافه نویسندگان پاسخ داده‌است.سلام داستان من هم تگ داره ولی تگ داستان اعمال نشده و هم نقد شده و مشکلات داخل نقد خیلی وقته رفع شده. اعلام پایان داستان...
-
ZZeinabHdm به موضوع دفترکار دفترکار منتقد رمان ZeinabHdm پاسخ داده‌است.رمان کاراکال نویسنده: @Saya لینک نقد: https://forum.cafewriters.xyz/threads/40382/ تاریخ تحویل: دهم خرداد ۱۴۰۴
-
ZZeinabHdm به موضوع نقد و بررسی نقد حرفه‌ای رمان کاراکال | منتقد: ZeinabHdm پاسخ داده‌است.ارکان‌های نقد حرفه‌ای ارکان‌های اولیه ۱. عنوان رمان کاراکال: همانطور که در متن توضیح داده شده، سیاهگوش و تیره ای از گریه سانان است...
-
ZZeinabHdm به موضوع خوب رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.علی اما بهت زده به جای خالی داژیاری می‌نگریست که اکنون باوان جای او را پر کرده است؛ به سختی دست سالمش را بر زمین تکیه داد و او نیز با...
-
ZZeinabHdm به موضوع خوب رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.به بیرون از اتاق که رسید، متفکر به دیوار روبه‌رویش خیره ماند، مردی نزدیکش شد و دستبند را به دستش زد، جاثم که نزدیکش شد، ل*ب زد: - اون...
-
ZZeinabHdm به موضوع خوب رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.با صدای آرام کسی در بالای سرش، به چشمان دردناکش اجازه واکنش داد و کم‌کم تصویر مرد پیش چشمانش واضح شد؛ با دیدن مرد آشنای مقابلش، با درد...
-
ZZeinabHdm موضوع در حال تایپ داستان کوتاه مرگ ماهی | زینب هادی مقدم کاربر انجمن کافه نویسندگان را در تالار داستان‌های کوتاه درحال تایپ فرستادهاستبه نام خدا داستان کوتاه مرگ ماهی نویسنده: زینب هادی مقدم کاربر کافه نویسندگان ژانر: اجتماعی، روانشناسی خلاصه: ماهی قرمز داخل تنگ بلور...
-
Zغم فقط برای یک نقاشی زنده است، چرا که هیچ هنرمندی دوست ندارد ادمک‌های مغموم خلق کند. خالق‌ها صاحب اختیارند و اندوه یک جبر است.
-
ZZeinabHdm به حدیثه🫧 نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه چند کیلومتر دورتر از جبهه | حدیثه ادهم با
Like واکنش نشان داد.
به نام خدا چهار روز از تحویل سال 1361 می‌گذشت. یکی آرام با مشتش به در ضربه می‌زد. چادر گلدار آبیم را برداشتم و در حیاط را باز کردم... -
ZZeinabHdm به حدیثه🫧 نوشته در موضوع عالی داستان کوتاه چند کیلومتر دورتر از جبهه | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
عنوان : چند کیلومتر دور از جبهه ژانر : دفاع مقدس نویسنده : حدیثه ادهم خلاصه: برادر و همسر فاطمه همزمان به جبهه اعزام شده‌اند. یک هفته...
-
Z- چون هنوزم مثلِ یه درخت سیصد ساله، به اندازه‌ی ریشه‌هام دوستش دارم، منی که تا قبل از حضورش، طرفدار صلح بودم، ولی برای داشتنش بار‌ها با...
-
ZZeinabHdm به آیکان نوشته در موضوع اتمام یافته دلنوشته ژالان | محمد یاسین نصرتی با Like واکنش نشان داد.
قربانت بشوم من، درمان دردم! لاله لاله مانند آلاله تو را دوست دارم. با گفتن این حرفم سرمایی وجودم را فرا گرفت. از شدت سرما در خودم گره خوردم.
-
ZZeinabHdm به آیکان نوشته در موضوع اتمام یافته دلنوشته ژالان | محمد یاسین نصرتی با Like واکنش نشان داد.
دیگر نمی‌دانستم چه کنم… چه کنم با مهر وجود تو در من؟! به من بگو چه کنم با خودم؟! از گردنم خون جاری شود کافیست؟!
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
