نام اثر: بر مدار جدایی
شناسه:Blue lady, Nazanin
موضوع: دلنوشته
ژانر: عاشقانه، تراژدی
سال نشر: هزار و چهارصد و چهار-۱۴۰۴
دیباچه:
هنوز هم مرا به یاد داری؟ یا نکند به فراموشیم سپاردی؟
هنوز هم همان گونه زیبا میخندی؟ یا نکند بعد من غم آموختی؟
هنوز هم آواز میخوانی؟ یا نکند دیگر عاشقانه ای...
در این بخش از ویترین آثار نویسندگان انجمن، دلنوشته سایههای ناتمام را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم SONIYA_RPR با ما همراه باشید.
دیباچه:
مرگ، واژهایست که با سکوت آغاز میشود و با هزار فریاد در دلها میماند. نه پایان است، نه آغاز؛ فقط نقطهایست که واژهها در آن...
در این بخش از ویترین آثار نویسندگان انجمن، رمان سایهی خونین سیاوش را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم رهگذر شب (گیتی) با ما همراه باشید.
خلاصه:
شنیدین میگن خون بیگناه هیچ وقت از رو دست پاک نمیشه؟ من فهمیدم که چرت و پرته. آدمهایی رو دیدم که خون بیگناه از روی...
در این بخش از ویترین آثار نویسندگان انجمن ، دلنوشته فرمێسکی کانی را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم سونیا با ما همراه باشید.
مقدمه
لە کەناری کانییەک، چیرۆکێک دەستی پێکرد… چیرۆکی دوو دڵ، دوو نیگا، کە بەڵێنی هەتا هەتاییان دا، بەڵام مردن زووتر گەیشت.
(در کنار چشمهای،...
نام اثر: رقیه جان بابا
سرشناسه: دلارام منش
موضوع: دلنوشته
سبک/ژانر: مذهبی-تراژدی
سال نشر: 1404
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.
دیباچه:
زمین لرزید از صدای جیغی که نام بابا را صدا زد. هربار که نام بابا روی زبان دخترک جاری میشد، ابر داد میزد، زمین زجه میزد...
به نام خداوندی که غم را آفریده
عنوان: نامهای به سفر بیبرگشت
ژانر: تراژدی، عاشقانه
اثر: مریم فواضلی
خلاصه:
آخرین باری که دیدمت، چشمانت سرد و بیروح بودند. چونان قلعهای محصن در میان مهگرفتهترین روزهای زمستان بیآنکه نگاهی به من بیاندازند.
از من عبور کردی بدون آنکه در نگاهت، ردپایی از...
نام اثر: از من، به من
سرشناسه: فرنیا ریس
ژانر: تراژدی
تعداد پارت: نامشخص
سال نشر: یک هزار و چهارصد چهار
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.
دیباچه:
من صداییام، گیر کرده در گلوی سکوت؛
قطاری فرسوده،
که هر بار به ایستگاهِ آرامش نزدیک شد،
ترمزهایش بریدند
و بیصدا،...
عنوان: سوگنامهای برای گرگ، روباه و خر
نویسنده: @مَمّد
ژانر: فانتزی، تراژدی
سطح: برگزیده
خلاصه:
در سرزمینی که حیوانات هم برای زنده ماندن باید نقشه بکشند، خیانت و فریب به شکل غریزه در میآید.
روایتی تلخ و فانتزی از گرگی باهوش، روباهی حیلهگر و خَری که شاید سادهتر از آنی است که باید باشد...
نام اثر: به نامِ نداشتنت
سرشناسه: فرنیا ریس
ژانر: عاشقانه، تراژدی
تعداد پارت: بیست
سال نشر: یک هزار و چهارصد چهار
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.
دیباچه:
نقطهی شروع این قصه، نه دیدار بود، نه نگاه.
همهچیز از همانجایی آغاز شد که نبودی؛
در لحظهای که هیچ...
به نام خدا
نام داستان کوتاه: آجودانیه
نام نویسنده: @_MmD_
ژانر: عاشقانه، تراژدی
خلاصه:
من سی سالمه، ولی انگار سیصد سالمه.
قبل از این که بازداشت بشم، همهچیز داشتم به غیر از امید.
اما حالا همهچیزم فقط شده امید.
نقد داستان کوتاه "آجودانیه"
بِسْمِ نْورْ
اثر: پابرهنههای آفتابسوخته
به قلم: ریپر
ژانر: اجتماعی-تراژدی
قالب: شعرنو
دیباچه
در پس کوچهپسکوچههایی که غبار فراموشی بر آن نشسته، و در میان همهمهی روزمرگیهای بیرحم، کودکانی نفس میکشند که آفتاب، تنها گرمای سوزان را به پوستشان مینشاند و خاک، تنها غبار یتیمی بر لبانشان...
بسم آنکه درد را آفرید
نام دلنوشته: مخزن الدردها
نام نویسنده: خانومِ اِل
ژانر: اجتماعی، تراژدی
دیباچه:
همیشه در زندگیمان شبیه زالو بودیم، به آدمها چسبیده و غم و غصههایشان را تا قطرهی آخر میمکیدیم، وقتی هم که آدمها کارشان با ما تمام میشد، پرتمان میکردند در کاسهی آب نمک تا بمیریم؛ اما...
نام اثر: کینه
سرشناسه: بیصدا/محمد مهدی گودرزی
موضوع: دلنوشته، یاداشت ها و غیره
ژانر: عاشقانه، تراژدی
تعداد صفحه: به زودی ثبت میشود
سال نشر: یک هزار و چهارصد و چهار.۱۴۰۴
منتشر شده در: کافه نویسندگان، تالار ادبیات_ بخش تایپ دلنوشته
دیباچه:
تو بگو ای دل دیوانهی من
راه کجاست؟
از کجا آمدهام،...
لحظهای که دل باختم، سقوط کردم یا غرق شدم؟
تفاوتی هم نمیکند، هردو در نهایت آدمی را به کام مرگ میکشاند
و عشق هم مرگِ روح و روان است
عشق، نابودگرِ جسم و جان است... .
هر چقدر هم که سعی کنی
نمیشود مانند قبل شد
از خود میپرسی چرا؟
دلیلش را هر چند دیر میفهمی
اینکه نمیشود تو آدمی را مانند برگه کتابی بگذاری و بعد از مدتها در همان صفحه به دنبالش بگردی!
آدمها نمیایستند، آنها برگه کتاب نیستند
آنها میروند و باز نمیگردند!
دخترک بالاخره عضلات کوچک و بلااستفاده صورتش را حرکت داده و لبخندی محجوبانه میزند. لبانش را چندینبار تکان میدهد اما طبق روال همیشه، جز چندین صدای نامفهوم و گوشخراش چیزی از هنجرهاش خارج نمیشود. دخترک بیچاره... دخترک لال بیچاره! به جای آن دستان کوچکش را که درست مثل کل تنش اندکی فربه است دور...
عاشق چشمانت شده ام شب همه شب
به مستی میبرد فکر آن عشقه ناعاشق من
به فکرت بگو بردارد دست از سر من
دیوانه شدم بس همه شب از سر درد
ینی انقدر بی وفایی عشق من
که دل به دل داده ای جز دل من
این روزها ساعت ابریست و هر روز جمعه است.
صبح غروب است و شب غروب!
روز از نو و غروب روزها از نو و آغاز دروغهای جدید از نو!
نه کوه پشت سر داریم و نه آسمان در جایگاه سایبان؛ تنهاییم.
به راستی که تمام این حرفها در انزوای شبهای کویر پدید امده است.
بسمتعالی
نویسنده عزیز از شما بابت انتقادپذیری و احترام به نظرات دنبالکنندگان رمانتون سپاسگذاریم.
خواهشمندیم پس از ایجاد تاپیک نقد کاربران مروری بر قوانین ساب نقد کاربران داشته باشید؛
?️قوانین ساب نقد کاربران
همچنین در صورت بروز هرگونه پرسش یا سوالی میتوانید در تاپیک زیر مطرح کنید؛
?️تاپیک...
تاریک!
اصرار داری یه نوری هست، اما نیست، روزنه ای نیست، تمام اینهایی که فکر می کنی برات نور میشه یه وهم و خیاله!
دلت می خواد به گذشته فکر کنی و خاطره های خوبت رو مرور کنی اما گذشته ات غم انگیز تر از اینهاست که خاطره ی خوبی در اون پیدا بشه!
از خودت سئوال می کنی چرا؟
چرا؟ به چه جرم؟
زندگی همه...