گفتگوی آزاد [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

[سِرمه.]

چرا همتون درحال اورتینک کردنین؟ من چرا انقدر بیخیالم؟ البته منم دارم به این‌که قراره درآینده چجوری زندگی کنیم فکر می‌کنم. مثلا یه ماه کار می‌کنیم که بتونیم برنج بخریم، بعد برنجو دونه دونه می‌خوریم. خونه‌مونو فروختیم رفتیم تو زیر زمین خونه پدری مادرم؟ چرا درس نمی‌خونم؟ حوصله‌م سر رفت. ولش کن.

 

[ساعت دار]

به اینکه جداً چرا بوم نقاشی انقدر گرون شده؟/: چرا هر هشت ماه یه بار یدونه میتونم بخرم؟/: چرا انقدر بدبخت شدم جدیدا؟/: چرا گیتارم از کوک دراومده؟/: چرا انقدر گشنمه؟ چرا پیرهن آبیم قرمز نیست؟ معلم ادبیاتمون وقتی میدونه اون سایت مزخرفشون برام بالا نمیاد چرا هی میگه نوشتمو برای مسابقه بارگذاری کنم و رو مخم میره؟ به اینکه چرا انقدر دلم میخواد بشینم غر بزنم هیچکس نیست گوش بده؟ به اینکه چرا نمیتونم برم مریخ؟ به اینکه میشه چند روز دست از سرم بردارین؟/:

 

[آســرِه¡]

به اینکه برم کلاس یا نرم

 

[مِلـودی،]

با شنیدن اهنگ زند وکیلی دنیای بی رحم
بخصوص "ای کاش ترس جدایی با ما نبود/مییدووونم که دنیا خیلی بی رحمه!"
همش یاد اقای "کاف" میفتم و داغان میشم.
یبار بهم گفت دنیا خیلی بی رحم تر اون چیزیه که فکر میکنی. اره واقعا خیلی بی رحمه.
ای تُف به جهان تا ابد غم بودن =))
،
تفکر اینکه چطوری با مرگ فلان شخص میشه کنار اومد واسم شدنی و قابل تحمل نیست! چه بسا قابل تامل...
اما عملی نه..
زندگی هنوز ادامه داره، صبح ها بیدار میشم کارامو میکنم کلاس میرم میرم بیرون میرم خرید خوشحال میشم بلند میخندم، کم میارم بی صدا گریه میکنم، خبر خوب میشنوم اروم میشم شرایط سخت میشه غمگین میشم، حتی گاهی از یاد میبرم... گاهی توی شلوغی گاهی هم توی خلوت یادم میره که چطوری میشه کنار اومد؟
و این طبیعتِ ادم‌هاست...
علی ای الحال الانم خلوته تنهایی و فکرم بودم! فکرش توی سرم اومد. بیخیال

 

[Zizi]

انشالله که مامانم یهو یادش نمیوفته خونه تکونی کنه چون من اصلا جون ندارم
+
از آدمای اطرافم راضی نیستم (اصلا چرا من باید راضی باشم؟) و این اذیتم میکنه، یجوریه.. انگار همه باهم دعوا دارن، باهم مهربون نیستیم دلم میگیره
+
فکر کنم تنها کسی که شنبه می‌ره مدرسه منم :) بشینم تو خونه غرغر گوش بدم خوبه؟

 

[مِلـودی،]

این ویروس چیه؟ حس میکنم تک به تک سلولای بدنم درگیر شدن! ادمی که شعور نداره! شخصیت که هیچ! وقتی مثله فلان شخص مریض میشه رعایت نمیکنه تا بقیه هم درگیر شن! منقرض شو احمق!

 

[ساعت دار]

چرا ده سالگیم زردچوبه و مایع ظرف‌شویی و نمک و فلفل و تخم مرغو با هم قاطی کردم که واکسن کرونا بسازم؟ یکم سیب‌زمینی میریختم توش کوکو میشد

 

[Zizi]

حال دلم خوب نیست
نمیدانم چرا
چرا آدما اینجوری شدن؟ همین دیشب اومدم گفتم دلم نمی‌خواد اینجوری رفتار کنن بدتر شدن، ای بابا شاید یکی دل‌نازک باشه ناراحت بشه یکم ناز کشیدنم بد نیست بخدا

 

[سِرمه.]

خواب

 

[مِلـودی،]

به برفی که داره میباره! ❄