به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

متون و دلنوشته |✖ ضـَـرَبــانِ مَعکـــ♥ـــوس✖|

  • شروع کننده موضوع Diako
  • تاریخ شروع
آتشی از غم تو، بر دل من افتاده

جمعه است یا که دلم، حال و هوایت دارد؟

پروانه_حسینی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دستی به سینهٔ من شوریده سر گذار

بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم!

#هوشنگ_ابتهاج
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری

برآید از دلم آهی، بسوزد هفت دریا را…

سعدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دست‌هایم برای از تو نوشتن بسته‌‌اند
و هنگامی که انگشت‌هایم، به نام مبارکت برمی‌خورند؛
قلم را به‌هوای بوسیدن روی ماهت رها میکنند.
تو یک حماسه عاشقانه شصت‌هزار بیتی هستی
که عمر قلیلِ من، کفاف نوشتنت را نمی‌دهد.
خیال دارم بعد از این،
تو را «عشقنامه» صدا کنم ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شاید باورت نشود

گاهی
از شدت دلتنگی
راضی به هرچه بودن میشوم بجز خودم !!

مثلاً همین امروز
آرزو می کردم

شاپرک ِگرفتار
در تار ِعنکبوت گوشه ی اتاقت باشم

همان قدر نزدیک
همان قدر بیچاره ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد

تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریورِ بیچاره حلق آویز شد

مهر با بی مهری و نامهربانی میرسد
مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد

بی تو یک پاییز ابرم، نم نمِ باران کجاست؟
بی تو حتّی فکر باران هم خیال انگیز شد

کاش میشد رفت و گم شد در دل پاییز سرد
بوی باران را تنفّس کرد و عطر آمیز شد

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با تو همسایه ی دیوار به دیوار غزل
بی تو من کولی آواره ترین دشت شبم
با تو هم رنگ گل نسترن و سوسن و یاس
بی تو بی رنگ ترین شاعر بی تاب و تبم

ای هوای خوش چشمان تو پرواز ترین
دل من با تو فقط میل پریدن دارد
این دل شبزده ی بی سر و سامان اما
مثل سیبی است که در فصل تو چیدن دارد

ای تب آلوده ی من ! روشنی واژه ی صبح!
با تو از آینه ها عطر خدا می بارد
بی تو اما همه ی پنجره ها بن بستند
و دلم موسم چشمان تو را می داند

با تو آیینه تر از واژه ی بارانی عشق
بی تو عریانی یک باغ پر از پاییزم
با تو ای از نفس پنجره سرشار ترین
از خدا.. نور.. غزل... آینه ها... لبریزم

#رضاقریشینژاد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از کجا پیدا شدی ، اینگونه رسوایت شدم
من غزل خوان تو و همراه و هم پایت شدم

از کجا پیدا شدی مه پاره ی شیرین سخن
کین چنینم عاشق و دیوانه ی کویت شدم

سالها در فال من تعبیر مرگی بی فروغ
از کجا پیدا شدی سرزنده ی بویت شدم

این اواخر هردمم امید سوسو میزند
از کجا پیدا شدی اینگونه ، شیدایت شدم

مدتی شعرم تمامش پر شده از عطر تو
از کجا پیدا شدی من غرق رویایت شدم

درتمام عمر ، گویا زندگی معنی نداشت
از کجا پیدا شدی اینگونه رسوایت شدم ....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با دیدن چشمان تو زیبا شده شعرم...
همرنگ غرلنامه ی نیما شده شعرم...

با این دل دیوانه ی من باز چه کردی...
بی پرده ببین با تو هم آوا شده شعرم...

ای مریم تنهایی من بانگ بر آور...
فریاد پس از مرگ مسیحا شده شعرم...

سوگند به باران تو ای عشق بهاری...
بی آتش زرتشت ٬ اوستا شده شعرم...

خوابم شده بیداری چشمان تو امشب...
انگیزه ی روییدن فردا شده شعرم...

بگذار که این پنجره ها بسته بمانند...
بر روی تو دروازه ی دنیا شده شعرم.....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خیــر کـــن بــا خـلق، بهـر ایزدت

یــا بـــرايِ راحــتجــان خـودت

تــا هـمــاره دوســت بینی در نظــر

در دلت نـایــد ز کین نـاخوش صور
مولانا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش می شد
حال خوب را

لبخند زیبا را

بعضی دوست داشتن ها را
خشک کرد!

لای کتاب گذاشت

و نگه شان داشت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سعی کن روی پای خودت

بایستی

اگر افتادی بدان کـه دراین دنیا

هیچ کس خم نمی شود دست تـو را بگیرد بلندت کند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پینوکیو کجایی؟ یادت بخیر …
اینجا هر روز “دماغ ها” کوچکتر می شود و دروغ ها بـزرگـتـر !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هم نظری هم خبری هم قمران را قمری
هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری
مولانا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ماهیگیر دلش سوخت
این بار ماهی بود که از تنهایی قلاب را
رها نمی کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هر چه مغرورتر باشی
تشنه ترند برای با تو بودن
و هرچه دست نیافتنی باشی
بیشتر به دنبالت می آیند؛
امان از روزی که غروری نداشته باشی
و بی ریا به آنها محبت کنی
آن وقت تو را هیچ وقت نمی بینند؛
سادهـ از کنارت عبور می کنند …
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فاصله تان را با آدم ها رعایت کنید؛
آدم ها یکدفه می زنند روی ترمز؛
و آن وقت شما مقصری …!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ما باید به زندگی معنا بدهیم نه این که منتظر بمانیم تا زندگی به ما معنا دهد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست،
پس برخیز تا چنین مردمی بگریند …
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی،
بدان که زندگی می کنی …
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

عقب
بالا