`°•°` پوکرکننده‌ترین مطالب رمان‌ها `°•°`

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مـطی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
چرا شخصیت‌های منفی تهش نیست و نابود میشن؟
چرا نشون نمیدن که میشه انسان تغییر کنه.
هی..
حتی گاهی اوقات شخصیت‌های منفی خیلی خوشبخت‌تر میشن تو دنیای واقعی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
والا ما هر چی موهامونو کشیدیم و بالا بستیم چشمامون وحشی نشد ??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
"ته دلم برای اون اخم خرکیش لرزیده بود اما جزممو عزم کردم و گفتم" ازت متنفرم آلپ ارسلان تهرانی صفت:/
نصف رمانا از این جمله ها داره نداره رمان نی اصن:/
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دختره تو 13 سالگی از زندگی نا امید شد هه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آقای سگ اخلاق مغرور کتک بزن رو می‌‌تونم تحمل کنم!
اما این وجی لعنتی که باهاش حرف می‌زنند رو نه!!!
آخه کی با خودش حرف می‌زنه!!

??

اینجا بیشتر راجع بهش توضیح دادم?
 
آخرین ویرایش:
دختره یه عروس فراریه که قرار بوده بخاطر بدهکاری باباش و نجات شرکت زن یه پیرمرد خپل بشه که در ۹۵٪ مواقع یارو کچله :/
بعد تو خیابون یه پسره با لکسوس مشکی جلوش توقف می‌کنه که ۱۰۰٪ یا دکتره یا رییس شرکت!
تو همون نگاه اول هم چشمای معصوم دختره رو زیر صد کیلو آرایش و میکاپ عروس میبینه و دلش به رحم میاد و کمکش می‌کنه...
بابا جمع کنید این بساط رو تورو قرآن?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چرا شخصیت مذکر همیشه رییس یا کارخونه دار یا استاد دانشگاهه؟??
چرا بقال نه؟ چرا شاگرد نونوایی نه؟ چرا پستچی نه؟ چرا اینهمه تبعیض؟ چرا عشق فقط واسه پولداراس؟ مگه بقالی سر کوچه دل نداره؟؟؟?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دختره یه عروس فراریه که قرار بوده بخاطر بدهکاری باباش و نجات شرکت زن یه پیرمرد خپل بشه که در ۹۵٪ مواقع یارو کچله :/
بعد تو خیابون یه پسره با لکسوس مشکی جلوش توقف می‌کنه که ۱۰۰٪ یا دکتره یا رییس شرکت!
تو همون نگاه اول هم چشمای معصوم دختره رو زیر صد کیلو آرایش و میکاپ عروس میبینه و دلش به رحم میاد و کمکش می‌کنه...
بابا جمع کنید این بساط رو تورو قرآن?
یا پول خون‌بهای قتل غیر عمد داداشش رو میده!?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سم خالص اون موقعی که
دختره تو دانشگاه با پسر کتکاری می‌کنه
من خودم فمنیست هستم و با بخش کتک کاری کاری ندارم، اما خدایی حراست دانشگاه نقش هویج رو داره!!؟

و اینکه به ولله قسم ژانر اجتماعی شامل پاساژ گردی نمیشه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همیشه دختر داستان روز اول دانشگاه دیرش می‌شه، توی راه به یک ماشین مدل بالا می‌زنه، از قضا توی اون ماشین هم ۳ تا پسر نشستن همشون هم از دم کراااااش=|
دختر داستان ما از ماشین پیاده می‌شه و با اینکه مقصره مثل طلب‌کار ها با اون پسرا رفتار می‌کنه...
وقتی هم می‌ره سرکلاسش می‌بینه یا از همکلاسی‌هاشونن یا یکیشون استادشونه?
_____________
یک جور دیگه هم هست که دختره بدبخت و بیچارس و مامانش خیاطی می‌کنه، باباش معتاده یک خواهر کوچکتر از خودش داره و اینم مجبوره بره سرکار، همون روز دیر بیدار می‌شه و دقیقا روبه‌روی شرکتش با یک مرد جذاب برخورد می‌کنه و کل رزومش می‌ریزه زمین و دوباره باهاش دعواش می‌شه و اون آقا هم می‌گه حیف که دیرم شده وگرنه...
و این دختر داستان هم وارد اون شرکت می‌شه و می‌فهمه رئیسش همون آقایی بوده که باهاش برخورد کرده:/
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین