آخرین شروع | انجمن کافه نویسندگان

بوسه یعنی وصل شیرین دو ل*ب
بوسه یعنی خسته در اعماق شب
بوسه یعنی مستی از ** عشق
بوسه یعنی اتش و گرمای تب
بوسه یعنی لذت دلدادگی
لذت از شب لذت از دیوانگی
بوسه یعنی حس طعم خوی عشق
طعم شیرینی به رنگ سادگی
بوسه اغازی برای ما شدن لحظه اي با دلبری تنها شدن
بوسه سر فصل کتاب عاشقی
بوسه رمز وارد دلها شدن
بوسه اتش میزند بر جسم و جان بوسه یعنی عشق من با من بمان!!!!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بوسه‌اي گر نربوده است ز یاقوت لبش

دهن لاله چرا تا به جگر سوخته است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یار وداع می‌کند، تاب وداع یار کو؟
وعده وصل می‌دهد، طاقت انتظار کو؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از دیده دلم روز وداعش نگران شد
با قافله اشک در افتاد و روان شد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وداع کردی و چشمم روان شد از بر تو
کنون وداع دو چشم روان خویش کنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سنگ را در ناله می‌آرد وداع دوستان
بیستون فریاد‌ها در ماتم فرهاد کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از آن به روز وداعت نهان شدم ز نظر
کز آب چشم روان فاش میشد اسرارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا… در گلو شکست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دل را غم وداع تو در خون نشانده بود
حال خوشی نداشت‌که‌گویم چه حال داشت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین