آخرین شروع | انجمن کافه نویسندگان

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظی‌اش را بفشارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زان پیش کز وداع تو جانم رود برون
مرگ آمده است و تنگ گرفتست در برم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یاد باد آنکه برون آمده بودی به وداع
وز سر کوی تو آهنگ سفر بود مرا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خداحافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغو*ش تو بر گردم
نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود
خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این قصه هم رسیده به پایان خداحافظ
جان شما و خاطره‌هامان خداحافظ
من می‌روم بدون تو، اما دعایم کن
در اولین تراوش باران خداحافظ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خداحافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغو*ش تو بر گردم
نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو را از دور می‌بوسم به چشمی‌تر خداحافظ
مرا باور نکردی می‌روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران‌ای بی وفا دلبر خداحافظ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی هایم؟
چگونه می‌روی با اینکه می‌دانی چه تنهایم؟
خداحافظ، بدون تو گمان کردی که می‌مانم
خداحافظ، بدون من یقین دارم که می‌مانم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برو‌ ای خوب من هم بغض دریا شو خداحافظ
برو با بی کسی هایت هم آوا شو خداحافظ
تو را با من نمی‌خواهم که ما معنا کنم دیگر
برو با یک من دیگر بمان ما شو خداحافظ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین