قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

هیچکش خودش را در هیچ رابطه‌ای مقصر نمی‌داند
همه‌ی ما آنقدر غرور داریم که همیشه حق را به جانب خودمان می‌دانیم
از نظر خودمان فرشتگانی هستیم که داشتیم زندگی‌مان را می‌کردیم...
که یک نفر آمد و ما را با خاک یکسان کرد و رفت...
داخل شعرها، داخل متن‌ها دنبال جمله‌ای می‌گردیم تا طرف مقابل را بکوبانیم
و خود را مظلوم‌ترین آدم دنیا نشان دهیم
گاهی یادمان می‌رود آدمی که الان میخواهیم سر به تنش نباشد، تا دیروز پُزَش را به عالم و آدم می‌دادیم...
کمی انصاف شاید خوب باشد....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

ای قدمت تاریخ، تو را همره و آغاز

اقلیم بلند اختر ِشعر و ادب و راز!

گسترده به دامان چمن، بید و صنوبر

سر بر زده سرو تو به گردون، زسر ناز

آوازه‌ی تو شهره‌ی سرتاسر عالم

خنیا گر افسانه سرا، موطن ممتاز

ای شعر تو را ورد زبان عالِم و عامی

صدلشکر احساس، تو را حامی و سرباز

دامان تو معراج ادیبانه‌ی حافظ

تا عرش غزل، کرده خداوندی و اعجاز

خفته ست بدامان پر از مهر تو سعدی

بر درگه تو، خواجوی ِ کرمان ِغزل باز!

ای شهر سخن پرور ِمن دیر بمانی

همواره چو بستان و گلستان ِسرافراز

گیرا تر از این خاک نبودست و نباشد

ای هستی من! شهر غزل پرور شیراز!

مرضیه اوجی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

شهر ما شهر گل و شعر و شعوره

شهر ما جوی آدموی پر شر و شوره

اولش دروازه قران که برم در بهشته

ییه برش سعدی و حافظ او برش رشک بهشته

ییه برش باغ قوام مچدنو مچدجولا

وسطش شاهچراغ نگین بهشته

شهر ما اگرچه ییه تکه ای از خاک زمینه

عاموای خوب نگاش کنی تکه‌ای از خاک بهشته

سیدعبدالرضا زینت بخش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

شب‌های **

شب‌های آغشته به شعر

ای شب‌های شیراز

ستروند باد نام کسی که نکند به نیکی یاد

از تو

ای شیراز!!

دروازهایت

قرآن می‌خوانند

به نام شاخه نبات

و بیدها برای مجنون

شعر می‌گویند

ای شیراز

فاصله‌ای نیست

بین من و تو

فقط یک ب*غل عاشقی‌ست

یک آه...

فاصله

یک شعر مسافت...

ای شیراز

مجتبی اصغری فرزقی (كيان)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

بیا شیراز و بنگر بر فضایش

به مردان و زنان با وفایش

که شهره در میان خاص و عامند

که باشد قل هو الله در ندايش

هنر خواهی بجویی کل ایران

نگر بر مردمان با خدایش

که دست در دست هم دارند شب و روز

که دشمن را رسانند بر سزایش

چو مهمان آید اندر شهر شیراز

بخوانند ایت الکرسی برایش

زبوی گل نجویی مشک و ساقی

چه خوب است در بهار آب و هوایش

صبا را چون نباشد هجر شیراز

که هرگز او نخواهد کرد رهایش

امیر عباس دستلان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon
شیراز

برای من دخترکیست

با لباسی از جنس گل نرگس

لبانی از لعل

که تنها حافظ او را را می‌شناسد

و سعدی در وصفش مانده!

سعید غلامی نیا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

اگر دانی به دل راز است؟

وآنهم شوق پرواز است!

چرا با من به دلتنگی؟

بزن ساز خوش آهنگی!

که لبهایت

صدایش بس خوش آواز است

بیا ققنوس من!

یک دم پری بگشا

که قفل این قفس باز است!

پسین دلگشا!

یار مرا برگو!

به این دروازه‌ی قرآن

که چون کوهی سرافراز است

دلم فرش قدم‌هایش

رواق جفت چشمانم

مهیا بهر پیشواز است

که تا باور کند

از اهل شیراز است

فهیمه زارعی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

اردیبهشت، شیراز، حافظ، غزل سرودن

یا در کنار سعدی شعر تو را ستودن

بیگانه نیست اینجا، هرکس غزل شناس است

خوش باد شعر بودن، خوش باد واژه بودن

من در بهار نارنج، غرقم بهارگونه

شیراز شهر عشق است، بی حرف و آزمودن

یارا بیا و بنگر، حیف است گر نبینی

اردیبهشت شیراز، حافظ، غزل سرودن

محمدرضا سروستانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

وضف اگر خواهم بگویم من ز شهری بهترین

گویم از شیراز شهرم از همه زیباترین

شهره با شعر و ** و بلبل و گل هست چون

برترین، رنگین ترین، عاشق ترین، خوشبوترین

فصل سرما بار خود را بر زمین دارد هنوز

کاروان گل رسد با بوی‌های عنبرین

زین لطافت در هوا مشکل توان گوید کسی

بر سر این شاخه‌ها گل باشد اما آخرین

من که دورم سال‌ها از آن دیار چون بهشت

رشکم آید هم چو دیگر غایبین بر حاضرین

شهرها را شهرداران چون نظر افکنده‌اند

شهر ما دارد از آن‌ها لوحه‌های آفرین

راست باشد گر بگویم چون بهشتی هست شهر

بین کوه و تنگه ها الله اکبر برترین

سرو قدانی چنین زیبا کجا دیدی دگر

چشم مشکی مو سیه، در علم هم والاترین

ملک ایران شاعرانی دارد الحق بس بزرگ

سعدی و حافظ ولیکن خود ز نام آورترین

پارسی را نثر سعدی بوده حافظ تا کنون

شعر حافظ هم روان هم دلکش و هم شکرین

گوی سبقت را هنوز این شهر دارد در سخن

من که با این شعر شیرین در ردیف کمترین

جعفر تهرانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

بگذار برایت از دیارم گویم

از شهر گل نرگس

شعر و غزل حافظ

بوی خوش گل ٫ بلبل

از شهر و دیاری ناز

آری فقط از شیراز!

هر حرف و هجای نازنین شیرازم

صد راز نهان دارد و من در الف آغازم

بگذار بگویم پس

شینش شه شادی است و شیرین کامی

شیراز سرای شاعرانی نامی

شهر شب شعر عاشق شیدایی

دوم سخنش به حرف یاء می‌آید

یاء ٫ یاد خدایی‌ست پر از دلداری

راز شب جمعه‌های بس طولانی

راز حرمی است پر از دست دعا

راز شه پر چراغ و بس نورانی

سیم به هوای لهجه شیرینش

«ر» ٫ حرف و هجای سوم شیراز است

اسرار رئوفتش در آن زندانی

راز مدفون شدن کینه و خشم

وسط کوچه قهر و آشتی

چارم سخنش از الف قامت دوست

از لطف و صفا و هنر مردم اوست

آری سخن از سفره بازش دارم

حرف از دل میهمان نواز آن مردم شاد

آری سخن از خصلت نابش دارم

«ز» حرف حساب آخر شیراز است

زیبایی بی‌نظیر این خطه عشق

زیبای ورودی قرآنش

تا آخر شهر، آخرین میدانش

کوتاه کنم سخن به این برگ سفید

شیراز سرای عشق است و امید

سعیده باقری (سحر)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین