قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

دیدمت انگار چیزى بر دلم تأثیر کرد
با نگاه ساده ات دنیاى من تغییر کرد
دیدمت با لحن آرامى صدایم کردى و
این دل مغرور در لحن صدایت گیر کرد
غرق آرامش مرا خواندى و گفتى میشود
با سوالم ذهنتان را هم کمى درگیر کرد؟
میشود با من بمانى! ساده… میخواهم تو را
جمله ای ساده دلم را بردو در زنجیر کرد
اندکی با شوق، بی وقفه نگاهت کردمو
در دلم گفتم که چشمانت دلم را پیر کرد!
رفتى و از دور میدیدم پر از دلشوره ای
تو نفهمیدى که عشقت در دلم تکثیر کرد
تیر اخر را زدی وقتی که گفتی عاشقم
عاشقت بودن مرا از هر تجرد سیر کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

یادمه یبار وسط دعوا داد زد گفت:

انقد اخلاقت مزخرفه

کـه هیچ کسی رو جزء مـن نداری!

احمق بود دیگه نمیفهمید

انقد دوسش دارم

کـه نیاز بـه دیگران ندارم

همین حالا بـه اندازه مو هـای سرم

رفیق خوب دارم

اونو دیگه ندارم

تـو آخرین دعوا داد کشید گفت

انقد سرت با رفیقات گرمه

کـه اصلا منو نمی بیني

نمی خواست بمونه

دنبال دلیل می گشت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon
عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
و غمــت سـهم ِ مــن!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon
دلم؛ برای خودم تنگ می شود
روزهایی که بیشتر می خندیدم
روزهایی که اتاق
هوای بیشتری داشت ،
روزهایی که تو را داشتم …
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon
آری ؛ تقصیر از من است….
آن زمان که گفتی قول بده همیشه کنارم بمانی
یادم رفت بپرسم کنار خودت یا خاطره هایت …..!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon
می دانم…
تو دست نیافتنی ترین معشوق زمین باش!
حتی دور از دستانِ من،
ولی باش..!
اینجا میان شعرهای من
دست کسی به تو نخواهد رسید…
از میان انبوه زخم ها
سکوت بغض ها
و خاموشی واژه ها
“تـو”
بی بهانه سر ذوقم می آوری …
پس بمااان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

تو دوری زمن من بیقرارتم

تو عشقی من عاشقتم

وفای تو چنان بود ک کرد مرا حیران ک چنان باوفا هستی تو ای مهربان

شعر بلد نیستم بیت بلد نیستم هرچه گویم خود ندانم چه گویم

باز میگویم فاش میگویم تو را میگویم گر شوی خوشحال من میشوم

با حال همچو طوطیه رنگین شمال تو آهو باش

من در غربت تو میکشم انتظار چون دوستت دارم هستم بی قرار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon
باد لاى موهایت مى پیچد
موهایت موج بر مى دارد
و در کرانه اى دوردست
اسب هاى ترکمن رم مى کنند!
چشم هاى تو ارتباطِ مستقیمِ باد و باران است
چشم هاى تو پیامبر باغچه و ناودان است
چشم هاى تو معجزه
چشم های تو ابر
چشم های تو..
آه اى معشوق!
عادت کرده ام به تنهایى
عادت کرده ام به سکوت
کمى نگاهم کن
تا صداى دریا بدهم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

چوب خدا

شاید همان بغضی باشد کـه دخترت

سال ها بعد می‌خورد

و تـو در عمق چشمانش

خاطره تلخ رفتنت را می بیني

تـو را نمی‌دانم اما

مـن بـه خدایی کـه آن بالاست

عجیب معتقدم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon

این بار که آمدی

دستانت را روی قلبم بگذار

تا بفهمی

این دل، با دیدن تو نمی تپد

میلــرزد ..

پاییز را دوست دارم

برای وقت هایی که کنارت هستم و دلتنگت میشوم …!

همان وقت ها

که بی اختیار خودم را در آغوشت جای میدهم

دستانت را دورِ بودنم حلقه میکنی

قربان صدقه ی احساساتم میروی

و من زیرکانه

سرما را بهانه میکنم تا مبادا بفهمی که

دوست داشتنت چه بر سرم آورده !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mahsoon
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین