به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

همگانی 🔸️[ یِــک صَــفـــحــه اَز زِنــدِگــی ]🔸️

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مَـهـوا
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
چقدر نگاه‌های آدم‌ها تغییر می‌کنه!
کسی که دیروز با ترشرویی رفتار می‌کرد، امروز از دیدنت ابراز خوشحالی می‌کنه.
بچه‌ای که دیروز با ضعف راه می‌رفت و کمک می‌خواست، امروز تند تند و با بی‌پروایی قدم برمی‌داره.
کتابداری که دیروز با اشتیاق مردم رو دعوت به کتابخوانی می‌کرد، امروز اونقدر کلافه است که فقط منتظر پایان ساعت کاریشه.
حوصله‌ها، انتظارات، هدف‌ها!
همشون به سرعت در طول زندگی تغییر می‌کنه. گاهی اوقات از این سرعتی که پیش میره، حس شنونده‌ی رادیویی رو دارم که دنبال می‌گرده ولی موجِ برنامه‌ای که میخواد رو پیدا نمی‌کنه.
 
حتی اگر در مجهز ترین قایقی که می‌شناسی باشی، اگر مسیر را مشخص نکنی قایق ممکن است هیچ وقت به مقصدی که می‌خواهی نرسد.
 
گاهی انقدر از دور به زندگی نگاه می‌کنی که دیگه برایت تبدیل به عادت میشه!
 
تا حالا شده اسم چیزی را بشنوید،
که حتی با وجود مدت‌ها فاصله،
هنوز هم همان حس را درونتان زنده کند؟!
 
آخرین ویرایش:
صدایی فرا تر از شکستگیِ دلش می‌‌خواهد تا دست از خرده شیشه‌های شکسته بردارد.
 
می‌دونم که درون هر آدمی حس ترحم و دلسوزی وجود داره، اما امروز دیدم که آدمای خودخواه فقط دلسوز خودشون می‌تونن باشن.
 
هروقت ناراحت وهیجان منفی دارم باخوبی کردن تخلیه ش میکنم -8-{}\"
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
حس هیچ چیز نیست!
میخوام موهام رو ببافم، حسش نیست!
میخوام آشپزی کنم، حسش نیست!
میخوام بنویسم، حسش نیست!
میخوام دسر درست کنم، حسش نیست!
میخوام کتاب بخونم، حسش نیست!
میخوام درس بخونم، حسش نیست!
البته در موردِ مورد آخر دارم کشون کشون خودم رو پیش می‌برم ولی واقعا بی‌حوصلگی آفت بدیه:/
 
بالا