بابای من واسه اینکه ثابت کنه هوا هنوز انقد گرم نشده که ما کولر روشن کنیم یه هفته است ظهرا با پتو میخوابه وسط سالن… تازه هر نگون بختی هم تو این شرایط در سالن رو باز میکنه یه چیزی پرت میکنه طرفش میگه ببند درو سوز میاد!! :l
بابای رفیقم اسم پسرشو تو گوشیش شاه پسر ذخیره کرده...
بعد بابام شماره منو مفت خور 2 ذخیره کرده
شاید براتون سوال شد مفت خور 1 کیه... باید بگم اونم منم شماره قبلیمه :/
تازه شکست عشقی خورده بودم و ل*ب بالکن داشتم به آسمون نگاه میکردم...
بابام اومد دستشو گذاشت رو شونم گفت الان وقتشه که بپری پایین که هم خودت هم دردات رها بشن
گفتم باشه الان بپرم گفت نه بزار من برم که نیوفته گردنم بعد بپر :/