تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

آموزش نویسندگی بنویس=)

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,694
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
155- از پنج حس خودتون استفاده کنید.✒️

✂️|• توصیف‌هاتون محدود به چیزهای دیدنی {یکی از پنج حس} نباشه.
✂️|• شخصیت‌ها با تمام حس‌های خودشون در برابر واقعیت‌ها واکنش نشون می‌دن.
✂️|• با به کار گیری پنج حس، شخصیت‌ها جذاب‌تر و مفصل‌تر توصیف می‌شن و بیشتر تو خاطر می‌مونن.

✏️ بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,694
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
156- یک جا توصیف نکنید.?

نویسنده‌های بی‌تجربه فکر می‌کنن توصیف‌های یکجا تا آخر رمان تو ذهن خواننده می‌مونه.?

مثال:
مهران مردی تنومند با شانه‌هایی افتاده بود. سی سال داشت و موهای خاکستری‌اش کم‌کم روی موهای سیاه و فرفری‌اش سایه انداخته بود. طبق پرونده دبیرستانش بهره هوشی بالایی نداشت. از غذا خو*ردن در جمعیت هم بدش می‌آمد.❌

به جای این کار، جمله اول رو بنویسید و داستان رو تعریف کنید.〽️
یکم بعد، جمله بعدی رو بگید و تا آخر، به صورت تکه‌تکه این اطلاعات رو لابه‌لای داستان بذارید.?

✏️ بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,694
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
157- اگر قراره رمانی بنویسین که در بازه تاریخی دیگه‌ای اتفاق می‌افته، قبل از هرچیز باورکردنیش کنید.✨

☔️|× قدیما خیلی کارا می‌کردن که امروزه با عقل جور در نمی‌آد.
☁️|× برای همین اگه قراره همچین اتفاقی تو داستان بیفته اول کاری کنین مثل زمان حال باورکردنی باشه.

☀️|× مثال:
چهار بچه ناگهان بر زمین افتادند و جیغ زدند: «آنا ما را طلسم کرده!» زن وحشت‌زده‌ای را گرفتند و به دار آویختند.❌
مردی که می‌خواهد ملک آنا را تصاحب کند به چهار بچه رشوه می‌دهد تا به آنا تهمت بزنند که او اعدام شود.✅

?|× خواننده باید با خودش فکر کنه: «خب، این اتفاق ممکن بود برای من هم بیفته.»

✏️ بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,694
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
158- موقع نوشتن از زبان شخصیتی که جنسیتش با شما فرق داره، مواظب باشید.✨

لحن رو مثل اون جنسیت دربیارید.

✏️ بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,694
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
159- در چه صورت ممکنه توی نوشتن درون‌نگری‌ها گند بزنیم؟?

✨1) با نوشتن افکار پیش پا افتاده‌ای که خواننده خودش می‌دونه.

✨2) استفاده از درون‌نگری برای آماده کردن خواننده برای صحنه‌های آینده.

✨3) ممکنه نویسنده فکر کنه این بهترین فرصت برا نشون دادن هنر نویسندگیشه و اونقدر فاخر بنویسه که خواننده خسته و عصبانی بشه!

✏️بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,694
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
160- موقع نوشتن سعی کنید با کلمات نقاشی بکشید!✨

?|× توی کتاب «پل‌های مدیسون کانتی» قسمتی هست، که شخصیت کاری می‌کنه خواننده حرف‌هاش رو ببینه، نه بشنوه.

نویسنده به جای این که بنویسه: «او باید بقیه عمرش را با شایعات سپری کند»❌
می‌نویسه: «او باید بقیه عمرش را با پچ‌پچ‌های مردم سپری کند.»✅

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,694
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
161- داستان هر موضوعی داره، باید با همون بخش از شخصیت خواننده ارتباط برقرار کنه.✨

?|× اگه داستان عاشقانه بنویسید و دیالوگ‌های شخصیتا لوس و مسخره باشه، خواننده نمی‌تونه درکش کنه. دیالوگ‌ها باید واقعا رمانتیک باشن.

?|× جوری باشن که خواننده آرزو کنه کاش جرئتش رو داشت از این حرفا به کسی بزنه یا کاش کسی از این حرفا بهش می‌زد!

✏️
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,694
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
162- داستانتون هدفی داشته باشه.?

?|× الان همه جا پر از نویسنده‌هاییه که یه رمان عاشقانه آبکی و کلیشه‌ای نوشتن فقط برای این که کم نیارن.
?|× اما شما نباید بی‌هدف داستان بنویسید!
?|× داستانی که خواننده بعد از خوندن بندازه یه گوشه و مدتی بعد از ذهنش محو بشه، به درد نمی‌خوره.
?|× داستان باید ذهن خواننده رو درگیر کنه، باورهاش رو به چالش بکشه، احساساتش رو تحریک کنه.
?|× مهم‌تر از همه این که نکته‌ای نهایی توش باشه.

✏️
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,694
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
163- گلوریا کمپتون: من یک بار با نویسنده‌ای کار می‌کردم که لابد فکر می‌کرد شخصیت داستانش خیلی حرف برای گفتن به افراد مختلف دارد.✨

✂️|× او چهار صحنه‌ی پشت سر هم در چهار رستوران داشت که هربار شخصیت اصلی‌اش روبه‌روی شخصیت دیگری می‌نشست و سفره‌ی دلش را باز می‌کرد.

?|× البته مشکل من با او این نبود که فضا و مکان صحنه‌های داستانش همیشه تقریبا یکی بود، بلکه مشکلم این بود که این شخصیت هر چهار بار یک داستان را تعریف می‌کرد.

?|× حالا که به این داستان فکر می‌کنم می‌بینم نویسنده می‌توانست با همین داستان و صحنه‌ها و شخصیت‌ها خواننده را غافلگیر کند.

?|× چطوری؟ شخصیت اصلی‌اش می‌توانست درهر صحنه رستوران یک داستان متفاوت تعریف کند و این خواننده را شگفت‌زده می‎کرد و نشان می‌داد چقدر این شخصیت دروغگو است.

✏️
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا